مدت های زمان زیادی بود که نظریه ی سوال دو فرضیه ی اساسی سیطره داشت:
1. وجود تنها یک سازه ی زیر بنایی یا مکنون
2. نرمال بودن سازه ی مورد مطالعه
زمانی که بر جنبه ی بعدیت این گسترش ها نگاه می شود ما می بینیم که یکی از تفاوت های بزرگ بین این که نظریه ی سوال پاسخ در جهان عمل می کند و این که تحلیل عاملی چگونه عمل می کند خیلی طولانی وجود ندارد. بنابراین لازم است این تفاوت مشخص شود. به صورت استعاره ای به مدل های سوال پاسخ مدل های تحلیل عامل سوال گفته می شود تا از این طریق این جنبه ی مدل های سوال پاسخ را برجسته سازند. بعد از همه ی این ها تنها مدل های تحلیل موجود برای داده هایی که نشان دهنده ی سطوح مختلف سوال اند این مدل ها می باشند.
روزی روزگاری مدل سوال پاسخ و تحلیل عاملی بدون داشتتن اساسی مشترک در مدل عاملی مشترک ترستونی ها گسترش یافتند. علارغم این که سرمنشا آنها یکسان بود ولی این دو روش شناسی یا بهتر است گفته شود این دو چهارچوب مختلف در دو خط جداگانه برای چهل سال حرکت کردند و از هم واگرا شدند.
این جدایی نتایج خوب و بد داشت.
یکی از نتایج این بود که رشد در هر چهارچوب نسبتا مستقل از یکدیگر اتفاق افتاد. نظریه ی سوال پاسخ از طریق بسیاری از گسترش دهندگان آن در آموزش رشد یافت و خیلی به موضوع نمره دهی در ارتباط شد.
زمانی که دو چهارچوب با یکدیگر در هم آمیخته می شوند و به هم بر می گردند مفید است که بدانیم که هر کدام در طول سال های جدایی چه چیزی کسب کرده است.
طرفداران نظریه ی سوال پاسخ مدت زمان زیادی مشغول نمردهی از طریق این نظریه بودند و زمان آن رسیده است تا در باره ی مدل های تحلیل عاملی سوال بیشتر فکر کنیم و این مدل ها را در واژگانی بیان کنیم که ما دوست داریم به نمرات بچسبند.