پژوهش روانشناسی به عنوان یک تحقیق پیچیده و یکپارچه

انتظار بر این است که روانشناسی از هنر فاصله بیشتری گرفته باشد و به علم نزدیک تر شده باشد. مباحث فلسفی جای خود را به اعداد واگذار کند. علوم شناختی به ما اطلاعات مهمی در مورد نحوه ی کارکرد مغز در فرآیندهای شناختی می دهد، روانشناسی مولکولی در مورد پایه های شیمیایی فهم بنیادینی در مورد ویژگی های شخصیتی و بیماریهای روانی ارائه می دهند. البته این موارد بیشتر مورد علاقه و تمرکز افرادی است که از سایر رشته ها به موضوعات میان رشته ای علاقمندند و بنابراین غیر روانشناسند.
زمانی که فیزیک با روانشناسی مقایسه می شود، روانشناسان نسبت به این مقایسه معترض می شوند و آنرا غیر عادلانه می شمارند. پر واضح است که فیزیک تجربی بهتر از روانشناسی تجربی عمل می کند. با این وجود اگر به موضوعات فیزیک نگاه کنیم در میابیم که گستره ای از موضوعات با داده های تجربی تا مباحث فلسفی محض را دربرمی گیرد. بررسی ماهیت بیگ بنگ و زمان و جهان های موازی .. . با این وجود فیزیک دربرگیرنده ی نظریات پیوسته بین دو سر طیف مطالعاتی خود است که فلسفه مشترک و مجموعه ابزار مشترک دارد.
روانشناسی موجود فاقد ابزار ضروری برای مواجه با این سوال اساسی در مورد ماهیت ذهن و رفتار است. به نظر می رسد که چسبیدن به نظریات موجود در ادبیات و پیشینه ی روانشناسی نتواند به سوالات اساسی به شیوه ی شایسته پاسخ دهد. به نظر من، نظریه ی بنیادینی که می تواند مانند نخ تسبیح مولفه ها و متغیرهای مختلف روانشناسی را به هم پیوند دهد، نظریه ای است که بتواند ارتباط بین این مولفه ها را به شیوه ی صحیح توضیح دهد. این نظریه لازم است بتواند پیچیدگی به معنی تنوع، ابعاد بالا، ساختار فراساختاری و مرکب را توضیح دهد. اندازه گیری های روانشناسی لازم است از قواعدی پیروی کند که احتمال در آنها یک مفهوم ذاتی باشد. اندازه گیری های کوانتومی از این قاعده بهره می برند و در حوزه ی فیزیک توانسته اند به خروجی هایی دستیابند که در زندگی روزمره افراد دنیا حضور داشته باشند.
به نظر می رسد روانشناسی به عنوان گسترش خود به عنوان یک علم نیازمند حضور افرادی است که بتوانند سیستم های پیچیده را درک و از استفاده از نظریات مربوطه یا توسعه ی نظریات جدید در جهت شناخت جامع، یکپارچه و متحدالشکل ذهن استفاده کنند.

psychological research as a complex and unified  study

It is expected that psychology to be closer to science instead of art, developing psychology needs digits more than philosophical statements. Inefficient traditional measurement theories are the basis of most of psychological studies’ data. In my opinion, psychologists need to change their perspective when trying to learn the nature of mind and behaviour. The history of science shows us successful experience in physics. Comparing psychology with physics is not unfair. Topic’s continuum in physics bounded by experimental to non-experimental data, but in the same context. Research on the Big bang is as complicated as studying the nature of mind or harder. 

Current psychology suffers from lack of tools to response the rudimentary question about the nature of mind and behaviour. Stick to psychological literature can’t help us to respond to this kind of questions. I think psychology needs to a theory or method to make a connection between psychological components. Handling complexity that means in my opinion, high diversity, high dimensionality, trans-structural and compound structure is necessary for this kind of theory(i.e network science). Consequently, psychological measurement needs to use of techniques that probability was the nature of its rule like quantum measurement rules.
Therefore, psychology seems to require the presence of people who can understand complex systems and use the relevant ideas or develop new ideas for a comprehensive, integrated, and unified form of mind and behaviour

M.H.Zarghami