تفاوت روش علمی با سایر روش های شناخت و مراحل روش علمی 1
1.
parisa nahalgar
تفاوت روش علمي با ساير روش هاي هاي شناخت؟
مراحل روش علمي؟
در روش علمي دو اصل اساسي وجود دارد جبر گرايي و مشاهده در جبر گرايي
مفهوم عليت وجود دارد در پس هر رويدادي علتي وجود دارد و نظام مند است
در مفهوم مشاهده مشاهده مستقيم پديده مورد نظر است
همچنين تعميم پذير بودن تکرار پذير بودن وجود دارد. اصل امساک پذير بودن وجود دارد يعني
با کمترين امکانات به تببين پديده برسيم.
ازمون پذيري نتايج يعني توانايي استدلال و استنباط نتايج از
طريق روش هاي اماري و رياضي.اما در ساير روش هاي
شناخت تعميم پذيري ازمون پذيري و همچنين عينيت در نتايج وجود ندارد
يعني دخالت نظر شخصي وجود دار.د
مراحل روش علمس از نظر جان ديويي:
1)احساس مسئله
2)تعريف مسئله يا مشکل
3)ارائه راه حل هاي پيشنهادي براي مسئله (صورتبندي چند فرضيه)
4)نتيجه گيري به شيوه قياسي در باره راه حل پيشنهادي
5)ازمون فرضيه
منبع:روش تحقيق دکتر دلاور
.....................................................................................................................................
2.
Ali Naderi
تفاوت روش علمي با ساير روشهاي شناخت و مراحل روش علمي:
درابتدا براي تعريف شناخت ميتوان گفت: اصطلاحي کلي است که براي نشان دادن همه جنبه هاي گوناگون دانستن از جمله ادراک، داوري، استدلال، به خاطرآوردن، تفکر و تصور به کار مي رود و به طور سنتي براي معرفي يک وجه تجربه که با تمايل و انفعال فرق دارد به کار برده شده است.
همچنين در تعريف روش علمي بايد گفت که اين شيوه، بر مشاهده، تجربه و آزمايش و ديگر شيوه هاي عيني متکي است. در اين روش دانش را عبارت از مطالعه ي منتظم و عيني پديده هاي تجربي مي دانند.
همچنين روش علمي داراي مراحل زير است:
_پي بردن به مسئله
_جستجوي پيشينه
_تدوين فرضيه
_مشاهده و آزمون فرضيه
_ پذيرش،رد يا تعديل کردن فرضيه
با توجه به تعاريف بالا اگر براي دريافت واقعيت پا به مرحله شناخت منطقي گذاريم،به لفظ ديگر به جنبه ادراکي شناخت تاکيد ورزيم،به شناخت علمي دست ميابيم و با کميت سروکار پيدا ميکنيم حال اگر در مرحله شناخت حسي درنگ کنيم و جنبه عاطفي شناخت را مورد تاکيد قرار دهيم به شناخت هنري ميرسيم.در روشهاي ديگر شناخت که از عينيت و تجربه پذيري فاصله ميگيرند و با روش علمي متفاوتند شناخت انتزاعي است،شناختي که در اثر يک فکر،اصل اخلاقي و يا يک ذهنيت بوجود مي آيد.شناخت انتزاعي مبتني بر معاني مختلفي است که کنشگر نسبت به موضوع يا شي يافته است.روشهاي متفاوت ديگر که به مراتب از مراحل کمتري نسبت به روش علمي برخوردار هستند روش توصيفي و سندي هستند،روشهاي توصيفي شامل فعاليتهايي هستند که براي مشاهده مستقيم نمودها صورت ميگيرند و روشهاي سندي فعاليتهايي هستند که براي مشاهده غير مستقيم نمودها به عمل مي ايند. روشهايي هم هستند که ممکن است با يک يا دو مرحله از روش علمي تداخل مي کنند مانند روش شناخت فيزيکي،اين روش شناختي است که افراد نسبت به اشياء،ابزارها و وسايل پيرامون حاصل ميکنند که فقط با مرحله اول روش شناخت علمي هماهنگ است. همچنين روش تجربي که خود تجربه پذيري از خصوصيات روش علمي است ولي چون در روش تجربي موضوع شناخت به مرحله اندازه گيري نميرسد و فقط تجربه صرف است از همين رو با روش علمي متفاوت است.
................................................................................
3.
Fereshte Salavati
به نام او
روش علمي با ساير روش هاي شناخت تفاوت چنداني ندارد فقط ويژگي هاي روش علمي ؛ ان را ساير روش هاي شناخت متمايز ميکند.
روش علمي معتبر ترين روش دانستن است ؛مزيت عمده اين روش عينيت است.اين روش؛روش شفاف و روشن است به طوريکه در هر زمان و هر مکان و توسط هرکس ميتواند انجام شود و مورد آزمايش قرار گيرد. اين روش به طوري است که ميتواند مورد بحث قرار گيرد.
ويژگي اصلي ديگر اين روش قابل تکرار و مشاهده پذير بودن اين روش است.
در کل جبرگرايي و اکتشاف پذيري ،عينيت و تکرار ،نتايج مبتني بر داده ها و سوالات تجربي از ويژگي هاي روش علمي محسوب ميشود.
مراحل عمده ي روش علمي به شرح زير است :
1 ـ پي بردن به مسأله
2 ـ جستجوي پيشينه
3 ـ تدوين فرضيه
4 ـ مشاهده و آزمون فرضيه
5 ـ پذيرش رد يا تعديل کردن فرضيه
.................................................................................
4.
metanat Tehrani
به نام او
روش علمي با ساير روش هاي شناخت تفاوت چنداني ندارد فقط ويژگي هاي روش علمي ؛ ان را ساير روش هاي شناخت متمايز ميکند.
روش علمي معتبر ترين روش دانستن است ؛مزيت عمده اين روش عينيت است.اين روش؛روش شفاف و روشن است به طوريکه در هر زمان و هر مکان و توسط هرکس ميتواند انجام شود و مورد آزمايش قرار گيرد. اين روش به طوري است که ميتواند مورد بحث قرار گيرد.
ويژگي اصلي ديگر اين روش قابل تکرار و مشاهده پذير بودن اين روش است.
در کل جبرگرايي و اکتشاف پذيري ،عينيت و تکرار ،نتايج مبتني بر داده ها و سوالات تجربي از ويژگي هاي روش علمي محسوب ميشود.
مراحل عمده ي روش علمي به شرح زير است :
1 ـ پي بردن به مسأله
2 ـ جستجوي پيشينه
3 ـ تدوين فرضيه
4 ـ مشاهده و آزمون فرضيه
5 ـ پذيرش رد يا تعديل کردن فرضيه
..................................................................................
5.
Psychologist Feyzi
به نام خدا
جواب سوال 1 : باتوجه به نقاط ضعفي که روش استقرايي و روش قياسي داشتند نياز به شيوه ديگري براي پاسخگويي به سوالات بود.دانشمندان براي رسيدن به 1 روش مناسب جنبه هاي مثبت اين 2 روش را باهم ترکيب کردند وبا اضافه کردن شيوه هاي جديد مثل نمونه گيري تصادفي و استفاده از آزمونهاي آماري به روش نويني رسيدند که بدان زوش علمي گويند.در اين روش محقق به کمک مشاهداتش ويا با داشتن پيش فرضهايي از پيشينيان فرضيه هليي ميسازد.سپس اطلاعات لازم را جمع اوري کرده و به ازمون فرضيه ها ميپردازد.ولي در روش قياسي نتيجه گيريها از قياس 2 حکم پذيرفته شده ناشي ميشود.ولي ممکن است براي پاسخگويي به بسياري ازپرسشها هيچ حکمي وجود نداشته ويا حتي محقق در مورد درستي پيش فرضها مردد باشد.در روش قياسي مشاهده و تجربه مطرح نبود.دراين روش اساس مطالعه بر تعقل استدلال ومنطق ارسطويي استوار بود.وروش استقرايي هم کاملا عکس اين روش است.
جواب سوال 2 : 1- شناخت و بيان مسيله- 2 - ساخت فرضيه - 3 – جمع اوري اطلاعات – 4 – تجزيه و تحليل داده ها - 5 – استنتاج براي تاييد يا رد فرضيه ها
.............................
6.
Neda Masoudi
تفاوت روش علمي باساير روش هاي شناخت:
هدف عمده ي علم دسترسي به علم نظري يا نظريه پردازي است. و به توصيف، تبيين،پيش بيني و کنترل پديده ها مي پردازد.
علم دو فرض بنيادي دارد 1- جبر گرايي و 2- مشاهده
جبرگرايي: علم بر اين باور است که رويدادها نظام يافته اند و قانون مندي علمي درمورد آنها صادق است. بدين معني که در پس هر رويدادي علت يا علت هايي نهفته است.
مشاهده: علم از طريق مشاهده ي مستقيم مي تواند حقايق را کشف کند.
مراحل روش علمي:
مراحل روش علمي از ديد جان ديويي عبارت اند از:
1- احساس مسئله
2- تعريف و تعيين مسئله
3- پيشنهاد راه حل هايي براي مسئله ( صورت بندي چند فرضيه )
4- نتيجه گيري به شيوه ي قياسي در مورد راه حل هاي پيشنهاد شده
5- آزمون فرضيه
..............................................................................................
7.
Nasrin Kargozar
به نام خدا
1.روش علمي با ساير روش هاي شناخت دو تفاوت عمده واساسي دارد:
الف)جبرگرايي:علم بر اين باور است که که رويدادها نظام يافته اند و قانونمندي علمي در مورد آن ها صادق است بدين معني که در پس هر رويدادي علت يا علت هايي نهفته است.در حالي که در ساير روش ها اين جبرگرايي مشهود نيست.
ب)مشاهده:دومين فرض علم اين است که از طريق مشاهده مستقيم مي توان حقايق را کشف کرد و يکي از بنيادي ترين تفاوت هاي ان با ساير روش هاي شناخت است.
2.مراحل روش علمي:
الف)احساس مسئله يا مشکل
ب)تعريف و تعيين مسئله
ج)پيشنهاد راه حل هايي براي مسئله( صورت بندي چند فرضيه)
د)نتيجه گيري به شيوه ي قياسي در مورد راه حل هاي پيشنهاد شده
هـ)ازمون فرضيه
..............................................
8.
Zahra zargham
انواع شناخت
شناخت منظم در تاريخ انسان به دو صورت اصلي نمايان شده است:
شناخت علمي و شناخت هنري. اين دو شناخت به شناختي ديگر – شناخت فلسفي – ميانجامند.
1- شناخت علمي: هركس در زندگي خود به مدد حواس، با محيط روبه رو ميشود و با ادراكات پراكنده اي كه از نمودهاي پيرامون خود مي گيرد، مرحلة اول شناخت را طي مي كند و تا اندازهاي به شناسايي هستي نائل مي آيد. چنين شناختي كه وسيلة لازم حيات علمي است، ساده و سطحي و جزئي است و جنبة عاطفي نيرومندي دارد. ولي انسان ميتواند با طي مرحلة دوم شناخت، ادراكات خود را به صورت مفهوم درآورد و شناخت خود را عمق و وسعت بخشد و به واقعيت نزديك تر كند. چنين شناختي كه سخت مقرون به واقعيت است، علم (science) خوانده مي شود. هدف علم مانند هدف ساير فعاليتهاي انساني، غلبه بر واقعيت و تسهيل زندگي انسان است. علم يعني شناخت قوانين واقعيت، انسان را قادر به پيش بيني و تنظيم نقشه مي كند و بر واقعيت چيره ميگرداند. چون شناخت واقعيت فقط با تجربه يعني مداخله در واقعيت ميسر مي شود، همة علوم – رياضي و فيزيكي و زيستي و اجتماعي – مبتني بر تجربة دقيقاند. در اين صورت، ميتوان گفت كه علم شناخت واقعيت است از طريق تجربه.
ميدانيم كه شناخت انساني در هرمورد دو وجه جدايي ناپذير دارد: وجه ادراكي و وجه عاطفي. وجه ادراكي خبر از محيط ميدهد، و وجه عاطفي نمايشگر حالات دروني اورگانيسم است. شناخت علمي به ناگزير شامل هر دو وجه است: ادراك محض نيست، بلكه جنبة عاطفي نيز دارد. با اين وصف، شناخت علمي چون از شناخت حسي دور و برمفاهيم انتزاعي استوار است، از لحاظ عاطفي قوي نيست. عالم مي كوشد تا آن جا كه ميتواند، محيط را بر كنار از كيفيات دروني اورگانيسم بسنجد و بشناسد. به عبارت ديگر، علم جنبة كمي واقعيت را مورد تأكيد قرار ميدهد. .
2- شناخت هنري: اگر براي دريافت واقعيت پا به مرحلة شناخت منطقي گذاريم و به لفظ ديگر، برجنبة ادراكي شناخت تأكيد ورزيم، به شناخت علمي دست مييابيم و با كميت سروكار پيدا ميكنيم. حال اگر در مرحلة اول شناخت يعني شناخت حسي درنگ كنيم و جنبة عاطفي شناخت را مورد تأكيد قرار دهيم، به شناخت هنري ميرسيم . همچنان كه دانشمند با تكيه بر مفاهيم كلي انتزاعي، واقعيت بيروني را تا حد امكان از حالات اورگانيسم انتزاع مي كند و به زباني كمي باز مي گويد، هنرمند، با تكيه بر نگارهاي جزئي ذهني، واقعيت دروني را تا اندازهاي از واقعيت بيروني تجريد ميكند و به زبان كيفي گزارش ميدهد. بنابراين، در كار هنري نظام واقعيت دروني بيش از قوانين واقعيت بيروني مورد توجه است، و بر عكس آن، در كار علمي واقعيت بيروني بيش از واقعيت دروني مورد تأكيد قرار ميگيرد.
با اين وصف، هنرمند مانند دانشمند، جوياي شناخت منطبق بر واقعيت است، و همچنان هدفي جز تسخير واقعيت ندارد. شناخت هنري مانند شناخت علمي مستلزم تجربه است، و تجارب هنرمند نيز از زمينة فلسفي او رنگ مي گيرند. در نتيجه ميتوان هنر را چنين تعريف كرد: نوعي شناخت واقعيت است از طريق تجربه، به اتكاي يك فلسفه با تأكيد بر كيفيت.
نسبت عاطفه به ادراك در همه هنرها يكسان نيست، چنان كه جنبة عاطفي موسيقي از ساير هنرها بيشتر است. اما بيگمان هيچ هنري نيست كه يك سره از واقعيت بيروني بيگانه باشد، و نه علمي هست كه از واقعيت دروني هيچ خبري ندهد. حتي موسيقي كه «عاطفي ترين» هنرهاست، خود نسبت به اورگانيسم عاملي بيروني است و ناچار به واقعيت خارجي بستگي دارد. هنر صد در صد عميق يا دروني (Subjective) – اگر اساساً يافت شود – فورمولي است از فعاليتي بدني كه در اندرون اورگانيسم روي ميدهد و هرگز بر ما معلوم نمي شود. علم صد در صد خالص يا بيروني (objective) هم – اگر اصلاً ممكن باشد- معادلـه اي است از حركاتي كه متشتت كه به هيچ روي نميتواند مورد گرايش ما قرار گيرد.
هنر مانند علم، موافق مقتضيات زندگي انسان، تحول مي پذيرد و در هر زماني شناخت جديدي به دست ميدهد. اين شناخت جديد نيز به نوبة خود مقتضيات عملي جديدي را ايجاب ميكند و به تغيير زندگي اجتماعي ميانجامد. هنرمند و دانشمند، هر دو، واقعيت را تغيير ميدهند. دانشمند در پرتو واقعيت دروني، واقعيت بيروني راكشف مي كند. هنرمند در ساية واقعيت بيروني، واقعيت دروني را ميشناسد. هر دو كاشف حقيقت اند: يكي حقيقت علمي را ميجويد، ديگري حقيقت هنري يا زيبايي را خواستار است.
3- شناخت فلسفي: همة ما در جريان زندگي بر اثر مجموع ادراكات و عواطفي كه مييابيم، داراي بينشي كلي كه شامل همة شناختهــاي ماست، ميشويم. ايـــــن بيــــنش كلــــي يا جهــانبينــــي (Weltanschauung) را ميتوان فلسفه خواند. واژة «فلسفه» تحريفي است از كلمة يوناني فيلوسوفي يا (Philosophia) به معني «دانش دوستي». ولي در تاريخ علم، اين كلمه را در معناي مجموع معارف يك فرد يا يك گروه يا يك جامعه يا يك دوره به كار برده اند.
هر انساني – چه بخواهد، چه نخواهد – براي خود جهان بيني يا فلسفهاي دارد، و چگونگي فلسفة او بسته به چگونگي شناختهاي او يا بر روي هم بسته به مقتضيات زندگي اوست. چون هر گونه شناختي كمابيش از واقعيت خبر ميدهد، فلسفة او بسته به چگونگي شناختهاي او يا بر روي هم بسته به مقتضيات زندگي اوست. چون هر گونه شناختي كمابيش از واقعيت خبر مي دهد، فلسفة هر كس تا اندازه اي حقيقي يا درست است. با اين همه، معمولاً درست ترين فلسفه ها از آن فيلسوفان اند. در تاريخ انسان كساني كه آگاهيهاي خود را به دقت سنجيده اند و جهان بيني خويشتن را بر شناختهاي بسيار درست استوار كرده اند، فيلسوف نام گرفته اند. كار فيلسوفان همواره تنظيم و تعميم آگاهيهاي علمي و هنري موجود بوده است، با اين تفاوت كه در روزگاران پيشين، فلسفه نه تنها به تعميم يافتههاي علوم و هنرها مي پرداخت، بلكه عملاً وظيفة علوم و هنرها را عهده دار بود. فيلسوف هم در رشته هاي متفاوت علم و هنر كار ميكرد و نتايج تحقيقات خود را تعميم ميداد و فلسفه ميساخت. اما پس از عصر رونسانس اروپا كه دامنة شناخت گسترده شد و تخصص علمي پيش آمد، رفته رفته علوم استقلال يافتند، و از آن پس تنها وظيفة تعميم علوم و هنرها براي فيلسوف به جا ماند، چنان كه امروز برخلاف پيش، فلسفه نه جامع علوم و نه علم العلوم يا فوق علوم است. شناخت فلسفي كنوني آن شناختي است كه از آميختن و عموميت دادن آگاهي هاي علمي و هنري زمان ما به دست ميآيد و براي دريافت طبيعت و مقام و مسير جامعة انساني ضرورت دارد.
به طوري كه مي دانيم، هيچ فردي نيست كه فلسفهاي نداشته باشد. پس برخلاف پندار عموم، مسئله اين نيست كه آيا داراي فلسفه اي باشيم يا نباشيم؛ مسئله اين است كه تا چه پايه ميتوانيم فلسفة خود را درست بدانيم و بدان تكيه كنيم. فلسفه مطلوب فلسفه اي است كه از آخرين اكتشافات علوم و هنرهاي زمان ما ناشي شده باشد. فيلسوف اين عصر كاري ندارد جز اين كه به ياري علوم و هنرهاي گوناگون، بينش كلي درستي فراهم آورد و مردم را به تصحيح جهان بيني هاي خود برانگيزد و بدين وسيله موجب بهبود زندگي اجتماعي شود.
شناخت فلسفي چون جامعيت دارد، هم واقعيت دروني و هم واقعيت بيروني را در بر ميگيرد. به لفظ ديگر، هم متضمن شناسايي علمي است و هم شامل شناسايي هنري. وجوه كمي و كيفي واقعيت كه در علم و هنر از يك ديگر جدا ميشوند، در فلسفه وحدت مييابند. شناختهاي نمودهاي واقعيت – فرد، جامعه، طبيعت – كه به نيروي علم و هنر فراهم ميآيند، متشتت و نسبتاً كم دانه هستند. چون اين شناختها به كمك تخيل منطقي، مرتبط و منتظم شوند و تعميم يابند، شناخت فلسفي دست ميدهد.
شناخت فلسفي در زندگي انسان اهميت فراوان دارد. زيرا از يك سو، راهنماي عمل انساني است و از سوي ديگر، علم و هنر را رهبري مي كند. هركس موافق فلسفة خود، راه و رسم حيات خود را برميگزيند و به فعاليت ميپردازد و هر هنرمند و دانشمندي به تناسب شناسايي فلسفة خود، به جهان مي نگرد و كائنات را تبيين ميكند. پس شناسايي فلسفي همچون روشي است كه هم مسير زندگي فرد متعارف را معين مي كند و هم هنرمند و دانشمند را در جستجوي مجهولات و پركردن فواصل معلومات مدد مي دهد.
فلسفه در همان حال كه خود زادة شناختهاي علمي و هنري است، علم وهنر را به پيش مي راند همچنان كه علوم و هنرها به پيش مي روند و به اكتشافات جديدي نائل مي آيند، تعميم هاي جديدي لزوم مييابد و فلسفه هاي نوي فراهم ميشود، و فلسفههاي جديد همچنان كه قوام ميگيرند، علوم و هنرها را به حوزه هاي ناشناخت تازه اي مي كشاند و موجب اكتشافات نوي مي شوند. پس، هرچه فلسفة خصوصي دانشمند يا هنرمند حقيقي تر باشد، شناخت علمي يا هنري او ژرف تر و بارورتر خواهد بود.
ج) پيوندهاي فلسفه و علم و هنر
فلسفه محصول علم و هنر است. علم شناختي است مبتني بر مفاهيم كلي و داراي جنبه ادراكي قوي. هنر شناختي است مبتني بر نگارهاي جزئي و داراي جنبه عاطفي و قوي. هنر بر خلاف علم، واقعيت دروني را بيش از واقعيت بيروني مورد توجه قرار ميدهد. هنر مؤيد علم است، زيرا شناخت عاطفي جديد محرك شناخت ادراكي جديد است. علم پشتيبان هنر است، زيرا شناخت علمي جديد، عواطف تازهاي به بار ميآورد. اين دو به يك ديگر پيوستهاند و با هم پيش ميروند، زيرا هر دو به منظور نهائي و احدي، در آغوش جامعه پروده ميشوند.
شناختها گاه با يك ديگر گرد ميآيند. مثنوي جلال الدين بلخي و كمدي الهي دان ته شامل عناصري از علم و فلسفه اند، و داستان جنگ و صلح تالستوي و خوشههاي خشم استين بك (Steinbeck) جامعهشناسي محسوب ميشوند. ناصر خسرو قبادياني شاعر و نويسنده و مورخ و فيلسوف است. لئوناردو داوينچي نگارگر و پيكر تراش و معمار و مهندس و كالبد شناس و رياضيدان است. بر روي هم در عصر او – عصر رونسانس اروپا – هنر از تخيل علمي سرشار است. در اعصار بعد نيز وضع كمابيش برهمين منوال است.
دانشند و هنرمند، هر دو در جامعه به سر ميبرند و موافق مقتضيات آن، جهت يابي مي كنند: نيازهاي زمان خود را در مييابند و سپس هر يك در حوزة خود، درصدد كشف وسيلة رفع آن نيازمندي ها بر ميآيند.
دانشمند و هنرمند، هر دوبر ميراث فرهنگي جامعه خود و احياناً جامعههاي ديگر تكيه دارند. اين ميراث شامل سنن علمي و هنري و فلسفي و ديني و فني و جز اين هاست. هر دو ميكوشند كه به مدد اين ميراث، راهي به منظور خود بگشايند.
همة عناصر سنن در اختيار دانشمند و هنرمندند. ولي هريك به بعضي از آن عناصر حاجت و نظر دارند. مثلاً دانشمند ميتواند بر عناصر ديني و هنري سنن تأكيد نورزد، و هنرمند قادر است كه عناصر علمي سنن را مورد تأكيد قرار ندهد. بر روي هم، بيشتر عناصري كه مورد نظر هنرمند قرار مي گيرد، مربوط به زندگي عمومي هستند، ولي دانشمند بر عناصر تخصصي تكيه ميكند. بر اثر برخوردهايي كه دانشمند و هنرمند با ميراث فرهنگي مييابند، گشايشي دست ميدهد، راهي براي حصول مقصود آنان پيدا مي شود، انديشهاي در ذهن آنان طلوع مي كند.
با آنكه كار دانشمند از لحاظ كلي به كار هنرمند ميماند، انديشه هريك در قالب هايي خاص مي ريزد. دانشمند در قالبمفهوم مي انديشد، و هنرمند به وساطت نگار يا تصوير ذهني فكر ميكند – و اين مهمترين تفاوت آن دو به شمار ميرود. اين تفاوت به تفاوتهاي ديگري منجر ميشود. مفهوم، انديشهاي فشرده است مشتمل بر وجوه مشترك افراد يك نمود، و از اين رو كلي است. تصوير انديشه اي ساده است مشتمل بر يك فرد معين، و از اين رو جزئي است. مفهوم انتزاعي و خشك است و تصوير حسي و عاطفي است. مفهوم همواره كلي است و شامل افراد جزئي. تصوير هميشه جزئي است و مايه و زمينه مفهوم كلي….
هنرمند و دانشمند هر دو براي بيان انديشه خود – تصوير جزئي و مفهوم كلي – از شيوه ها و وسايل صورياي كه در اختيار آنان هستند، سود ميجويند. از ميان شيوه ها و وسايل پييشين جامعة خود، برخي را مناسب مي يابند و موافق منظور خود، آنها را دگرگون ميكنند وبه اين ترتيب، شيوه ها و وسايل تازهاي بر مواريث گذشتگان ميافزايند.
دانشمند و هنرمند ميكوشند تا با شيوهها و وسايلي كه فراهم ميآورند، انديشة خود را با روشن ترين و رساترين صورت نمايش دهند. دانشمند بزرگ طوري مفهوم كلي خود را طرح ميكند كه شامل همة موارد جزئي شود، و هنرمند بزرگ تصوير جزئي خود را چنان ميپرورد كه نمايندة تام و تمام همة امثال آن باشد. شناخت دانشمند شناخت منطقي است. از اين رو بيان اوهم منطقي است – انتزاعي است، تبييني ا ست. شناخت هنرمند شناختي حسي است. از اين رو بيان او هم حسي است – مردم پسند است، تشريحي است.
مراحل روش علمي
روش علمي يا روش تحقيق علمي فرايند جستجوي منظم براي مشخص کردن يک موقعيت نامعين است .مراحل عمده روش علمي به شرح زير است :
1-پي بردن به مسئله 2- جستجوي پيشينه 3-تدوين فرضيه 4-مشاهده و آزمون فرضيه 5-پذيرش ،رد يا تعديل فرضيه
در مرحله اول پژوهشگر با ملاحظه يک وضعيت غير قابل انتظار که براي او مبهم جلوه مي کند ،برانگيخته مي شود،يا به قول ديويي با يک موقعيت نا معين روبه رو مي شود ،در مرحله بعد براي حل مسئله به جستجوي سابقه موضوع مي پردازد تا بتواند عواملي که به طور بالقوه به بروز مسئله انجاميده است را حدس زده يا گمان هاي بخردانه اي درباره آن به دست دهد .در اين مرحله بايد به پيشينه و سوابق امر درباره مسئله بپردازد و به انديشه هاي تخصصي و نظريات مربوط رجوع کند .در مرحله سوم پژوهشگر به تدوين فرضيه يا سوال هاي تحقيق مي پردازد .در مرحله چهارم به انجام دادن مشاهده مي پردازد .بالاخره در مرحله آخر با توجه به داده هاي حاصل از مشاهده به سوال ويژه تحقيق پاسخ داده ،فرضيه را رد کرده اي يا به طور موقت آن را رد نمي کند و يا اينکه به تعديل فرضيه مي پردازد.
....................................................................................
9.
به نام خدا
تکليف اول:
نام ونام خانوادگي:مجيد خدابنده لو
رشته راهنمايي و مشاوره
شماره دانشجويي: 9022221113
موضوع:تفاوت روش علمي با ساير روشهاي شناخت و مراحل آن
علم در لغت به معني يقين معرفت و دانش است و درمفهوم کلي خود بر هر نوع آگاهي نسبت به اشيا، پديده ها اطلاق مي شود.
انسان، براي شناخت جهان از راه هاي گوناگوني بهره گرفته است مذهب، هنر، ادبيات، تاريخ و فلسفه هر يک نمايانگر بخشي از تلاش انسان براي درک خود و جهان پيرامون خويش است در اين ميان، سهم علوم تجربي در افزايش درک انسان از جهان و بالا بردن توان او در بهره برداري از امکانات بالقوه آن بسيارچشمگير است بدون شک علوم تجربي از زماني کارآمد و پر بازده شدند که روش علمي در آن ها به عنوان يک اصل پذيرفته شد
برخي معتقدند که روش علمي در دوره رنسانس و به وسيله بزرگاني چون گاليله بنيانگذاري شد اما به نظر مي رسد، اين روش به اندازه تاريخ بشر قدمت داشته باشد و تنها در حيطه و محدوده فعاليت و صلاحيت دانشمندان تعريف نمي شود در واقع ما در بسياري از فعاليت هاي روزانه خود از اين روش بهره مي گيريم
تحقيق نيز يکي از روشهاي شناختي است و باروش علمي تفاوتهايي دارد
« تعريف تحقيق و تفاوت آن با روش علمي »
تعريف تحقيق :
لغت “Research” كه ما آن را تحقيق و پژوهش ميدانيم از لغت فرانسوي “Recherchen” به معناي “Search back” گرفته شده. عمليترين قسمت لغت “Search” است كه به معناي جستجوي دانش و نيز ايجاد دانش جديد ميباشد .
تحقيق از نظر روششناسي : عبارت است از كاربرد روشهاي علمي در حل يك مسئله يا پاسخگويي به يك سوال. "جان بست" معتقد است كه بين اصطلاح تحقيق و روشهاي علمي تفاوت وجود دارد و اشاره دارد كه تحقيق داراي فرآيند رسميتر و عميقتر در اجراي روش تحليل علمي است .
در واقع بطور خلاصه مي توان گفت تحقيق مفهوم کلي تر و عميق تر از روش علمي است که عبارت است از جست و جويي که بوسيله روشهاي علمي انجام مي شود و روش علمي بعنوان يک ابزار در خدمت تحقيق است .
يکي ديگر از راه هاي شناخت روشي است که فلاسفه به کار ميبردند اما تفاوت هاي بين فلسفه وروش علمي وجود دارد
براي مثال :
?-علم از چگونه بودن اشيا با استفاده از روش هاي تجربي سخن مي گويد ولي فلسفه از اصل وجود با استفاده از روش و برهان بحث مي کند
?-دايره شناخت علم به معناي خاص محدود ولي دايره شناخت فلسفه وسيع است
?-اغلب قوانين علمي کمي شده اند در صورتي که قوانين فلسفي کمي نيستند
?-قوانين علمي از راه تجربه ابطال پذيرند اما قوانين فلسفي را از راه تجربه نمي توان ابطال کرد
علم از فلسفه جهان بيني و چهارچوب فکري مي آموزد-?
هر چند روش علمي، يعني طرح مسأله، فرضيه سازي و انجام آزمايش شيوه معمول دانشمندان به حساب مي آيند، اما به نظر نمي رسد به وسيله آنان وضع شده باشند، بلکه اين شيوه حرکت ذهن،برخواسته از خود ذهن است به عبارت ديگر، ذهن ما چنان تکامل يافته است که به اين شيوه مسائل را حل مي کند.مي توان گفت که همه مردم از اين رو،در فعاليت هاي روزانه خود از روش علمي بهره مي گيرند، بدون آن که حتي نام مراحل آن را بدانند يا آموزش خاصي در اين زمينه ديده باشند
مراحل روش علمي
روش علمي يا روش تحقيق علمي فرايند جستجوي منظم براي مشخص کردن يک موقعيت نامعين است مراحل عمده ي روش علمي به شرح زير است
پي بردن به مسئله-1
2-جستجوي پيشينه
3-تدوين فرضيه
4-مشاهده و آزمون فرضيه
5-پذيرش، رد يا تعديل کردن فرضيه
در مرحله ي اول پژوهشگر با ملاحظه ي يک وضعيت غير قابل انتظار که براي او مبهم يا ناآشنا جلوه مي کند، برانگيخته مي شود، يا به قول ديويي با يک موقعيت نامعين روبه رو مي شود در مرحله ي بعد براي حل مسئله به جستجوي سابقه ي موضوع مي پردازد تا بتواند عواملي که به طور بالقوه به بروز مسئله انجاميده است را حدس زده يا گمان هاي بخردانه اي درباره ي آن به دست دهد در اين مرحله بايد به پيشينه و سوابق امر درباره ي مسئله بپردازد و به انديشه هاي تخصصي و نظريات مربوط رجوع کند در مرحله ي سوم پژوهشگر به تدوين فرضيه يا سؤال هاي تحقيق مي پردازد در مرحله ي چهارم به انجام دادن مشاهده مي پردازد بالاخره در مرحله ي آخر با توجه به داده هاي حاصل از مشاهده به سؤال ويژه ي تحقيق پاسخ داده، فرضيه را رد کرده يا به طور موقت آن را رد نمي کند و يا اينکه به تعديل فرضيه مي پردازد
بايد توجه داشت که پژوهشگر هيچ گاه به اثبات فرضيه نمي پردازد اين امر بدان جهت است که پژوهشگر با استفاده از شيوه هاي قياس و استقراء و با توجه به داده هايي که به کار مي برد فقط مي تواند فرضيه ي خود را رد کند يا اينکه به طور موقت از رد کردن فرضيه خودداري کند اين ماهيت آزمون آماري است که آزمون فرضيه پژوهشي بر آن استوار است
.........................................................................................
10.
nafiseh varesyan
تفاوت روش علمي با ساير روش هاي شناخت چيست؟ مراحل روش علمي را بنويسيد.
از آنجا که تقريبا همه انسانها براي يافتن پاسخ سوالها و حل مشکلات خود ناچار به کاوش هستند ، مي توان گفت همه مشغول تحقيق هستند. ولي آنان تشريفات و آداب يک تحقيق علمي و اساسي را رعايت نمي کنند. به علاوه در اين تحقيقات نتايج حاصل شده کاربري فردي دارد و معمولا تکراري است. يعني اينکه در حوزه معرفت شناسي بشر مطلب تازه اي ارائه نمي کند.
وجه تمايز تحقيقات علمي با ساير انواع تحقيق اين است که واژه تحقيق اطلاق عام دارد و مي توان آن را براي هر نوع فعاليت جستجوگرانه و کاوشگرانه اي که افراد براي پاسخگويي به مساله اي يا کشف مجهولي انجام مي دهند به کار گرفت. اما اصطلاح تحقيق علمي اطلاق خاص دارد و مي توان آن را براي نوع خاصي از فعاليت هاي تحقيقاتي به کار برد. اين تحقيقات مشخصات کلي مخصوص به خود دارند که عبارتند از :
1.برخوردار بودن از آداب و تشريفات خاص.
2. توسعه قلمرو معرفت.
3. شناخت حاصل از نتيجه و تحقيق در بيرون ذهن، واقعيت و ما به ازاي خارجي داشته باشد.
تعريف تحقيق علمي : تلاش کاوشگرانه اي که با آداب خاصي به طور نظام يافته با هدف کشف مجهولي به منظور گسترش قلمرو معرفتي نوع بشر انجام شده و شناخت حاصل از آن مصاديق و ما به ازاي خارجي داشته باشد.
فرايند تحقيق علمي
فرايند تحقيق علمي شامل پنج مرحله پيوسته است :
مرحله اول : انتخاب ، تحليل و تبيين مساله تحقيق . محقق مساله را انتخاب مي کند ، نظريه و گفتارهاي کلي درباره آن را از طريق مطالعه سوابق يا مشاهدات اوليه سازمان مي دهد ، متغيرهاي علي يا توصيفي را مشخص مي کند و مدلهاي نظري را طراحي کرده ، فرضيه هاي تحقيق را تدوين مي کند تا نهايتا پس از ارزيابي مجدد هر يک به تبيين آنها بپردازد.
مرحله دوم : گزينش، طراحي و تشريح روشهاي کار . محقق بايد روش تحقيق، روش انتخاب نمونه ، روشهاي گردآوري اطلاعات و ابزارهاي سنجش، روش استخراج و طبقه بندي ، روش تجزيه و تحليل و استفاده از رايانه و آمار را مورد بررسي قرار داده ، پس از انتخاب روشهاي مناسب اقدام به طراحي و اجرا نمايد.
مرحله سوم: گردآوري اطلاعات و داده ها. محقق بر اساس طراحي انجام شده اقدام به انتخاب نمونه و اجراي آزمايشي پرسشنامه ها و ابزار سنجش نموده، پس از اعمال اصلاحات لازم و اطمينان از روايي آنها اقدام به اجراي عمليات نهايي گردآوري اطلاعات مي کند.
مرحله چهارم : طبقه بندي و تجزيه و تحليل و تفسير داده ها. در اين مرحله داده ها و اطلاعات کدگزاري ، استخراج و طبقه بندي شده ، شاخصها محاسبه و آزمونهاي آماري مورد نياز انجام مي شود و نتايج به دست آمده مورد تجزيه و تحليل و تفسير قرار مي گيرد تا محقق درباره تاييد يا رد فرضيه هاي خود به داوري بنشيند.
مرحله پنجم : تدوين گزارش تحقيق. در اين مرحله مطابق طرح تهيه شده نسبت به تدوين گزارش تحقيق بر اساس الگوي متداول اقدام و پس از ويرايش و تايپ براي انتشار آن در سطح محدود يا وسيع اقدام مي شود.
.................................................................
11.
mania khavaninzade
شناخت علمي: هركس در زندگي خود به مدد حواس، با محيط روبه رو ميشود و با ادراكات پراكنده اي كه از نمودهاي پيرامون خود مي گيرد، مرحلة اول شناخت را طي مي كند و تا اندازهاي به شناسايي هستي نائل مي آيد. چنين شناختي كه وسيلة لازم حيات علمي است، ساده و سطحي و جزئي است و جنبة عاطفي نيرومندي دارد. ولي انسان ميتواند با طي مرحلة دوم شناخت، ادراكات خود را به صورت مفهوم درآورد و شناخت خود را عمق و وسعت بخشد و به واقعيت نزديك تر كند. چنين شناختي كه سخت مقرون به واقعيت است، علم (science) خوانده مي شود. هدف علم مانند هدف ساير فعاليتهاي انساني، غلبه بر واقعيت و تسهيل زندگي انسان است. علم يعني شناخت قوانين واقعيت، انسان را قادر به پيش بيني و تنظيم نقشه مي كند و بر واقعيت چيره ميگرداند. چون شناخت واقعيت فقط با تجربه يعني مداخله در واقعيت ميسر مي شود، همة علوم – رياضي و فيزيكي و زيستي و اجتماعي – مبتني بر تجربة دقيقاند. در اين صورت، ميتوان گفت كه علم شناخت واقعيت است از طريق تجربه.
? در اين شك نيست كه تجربة علمي نيازمند تبيين (explanation) است، و بدين سبب، طرز تفكر يا فلسفة عالمان نيز در تجارب آنان دخالت مي ورزد. بنابراين، بايد بگوييم كه علم شناخت واقعيت است از طريق تجربه به اتكاي يك فلسفه.
? ميدانيم كه شناخت انساني در هرمورد دو وجه جدايي ناپذير دارد: وجه ادراكي و وجه عاطفي. وجه ادراكي خبر از محيط ميدهد، و وجه عاطفي نمايشگر حالات دروني اورگانيسم است. شناخت علمي به ناگزير شامل هر دو وجه است: ادراك محض نيست، بلكه جنبة عاطفي نيز دارد. با اين وصف، شناخت علمي چون از شناخت حسي دور و برمفاهيم انتزاعي استوار است، از لحاظ عاطفي قوي نيست. عالم مي كوشد تا آن جا كه ميتواند، محيط را بر كنار از كيفيات دروني اورگانيسم بسنجد و بشناسد. به عبارت ديگر، علم جنبة كمي واقعيت را مورد تأكيد قرار ميدهد. بنابراين مي توان در تعريف علم چنين گفت: شناخت واقعيت از طريق تجربه به اتكاي يك فلسفه با تأكيد بر كميت.
? ميان وجه ادراكي و وجه عاطفي شناخت نسبتي برقرار است، و اين نسبت در مورد همة علوم يكسان نيست، چنان كه جنبة ادراكي علوم رياضي از ديگر علوم بيشتر است. ولي هيچ علمي نيست كه سراسر بركنار از جنبة عاطفي يعني مستقل از حالات اورگانيسم باشد. حتي علوم رياضي كه «ادراكي ترين» يا انتزاعي ترين علمها به شمار مي روند، فعاليتهايي انساني هستند و البته به حيات دروني يا عاطفي مانيز بستگي دارند.
? علم مانند هر شناخت ديگر در جريان زمان، به تناسب نيازمنديهاي انسان دگرگون مي شود و بر اثر افزايش تجارب نسل ها، پيوسته دقت و وسعت بيشتري مييابد. پس علم نوعي شناخت نسبي يا متغير است. اما شناسايي علمي در عمل بر واقعيت منطبق ميشود. پس در عين نسبي بودن، حقيقي و معتبر و مطلق است. به بيان ديگر، علم تا آن درجه كه در عمل با واقعيت تطبيق ميكند، مطلق است.علم و عمل لازم و ملزوماند. مقتضيات عملي متغير حيات همواره انسان را به شناختهاي جديد ميكشانند، و شناختهاي جديد سبب دگرگوني مقتضيات عملي ميشوند .
? مراحل شناخت علمي به شرح زير است:
? 1.پي بردن به مسئله
? 2.جستجوي پيشينه
? 3.تدوين فرضيه
? 4.مشاهده و آزمون فرضيه
? 5.پذيرش يا رد و تعديل فرضيه
? در مرحله اول پژوهشگر با ملاحظه يک وضعيت غير قابل انتظار که براي او مبهم يا نا آشنا جلوه ميکند برانگيخته ميشود يا به قول ديويي با يک موقعيت نا معين روبرو ميشود.
? در مرحله بعد براي حل مسئله به جستجوي سابقه موضوع ميپردازد تا بتواند عواملي که بطور باالقوه به بروز مسئله انجاميده است را حدس زده يا گمان هاي بخردانه اي درباره ي آن بدست دهد.در اين مرحله بايد به پيشينه و سوابق امر درباره ي مسئله بپردازد و به انديشه هاي تخصصي و نظريات مربوط رجوع کند.در مرحله سوم پژوهشگر به تدوين فرضيه يا سوال هاي تحقيق ميپردازد.در مرحله چهارم به انجام دادن مشاهده ميپردازد.بالاخره در مرحله آخر با توجه به داده هاي حاصل از مشاهده به سوال ويژه تحقيق پاسخ داده فرضيه را رد کرده يا بطور موقت آنرا رد نميکند و يا اينکه به تعديل فرضيه ميپردازد.
.....................................................................................
12.
Roxana Golmohamad
مراحل روش علمي عبارتند از: 1.احساس مشکل يا مسأله(تنظيم مساله پژوهش) 2.تعيين وتعريف مشکل يا مساله 3.پيشنهاد راه حل(تدوين فرضيه) 4.استدلال قياسي درباره نتايج وراه حل هاي پيشنهادي 5.آزمودن فرضيه
6.تهيه گزارش پژوهش
تفاوت روش علمي با ساير روش هاي شناخت چيست؟ روش علمي ترکيبي ازمهم ترين جنبه هاي دو روش قياسي واستقرايي است. در اين روش پژوهشگر به کمک مشاهده هاي خود فرضيه هايي صورت بندي مي کند. سپس اطلاعات لازم را جمع اوري و به ازمون فرضيه مي پردازد .اين روش عصاره روش علمي امروز است و نشانه اخرين مرحله پيشرفت بشر در تکوين دانش است. تفاوت روش علمي و استدلال استقرايي در تدوين فرضيه است.بين پژوهش و روش علمي با توجه به عوامل مشترک بين انها تفاوت وجود دارد و ان اين که پژوهش روندي رسمي تر،منظم ترو قويتر از روش علمي است.پژوهش مرحله تخصصي تري از روش شناسي علمي است.. وجه تمايز تحقيقات علمي با ساير انواع تحقيق اين است که واژه تحقيق اطلاق عام دارد و ميتوان ان را براي هر نوع فعاليت جستجو گرانه و کاوشگرانه اي که افراد براي پاسخ گويي به مساله اي يا کشف مجهولي انجام مي دهند،به کار گرفت.اما اصطلاح تحقيق علمي اطلاق خاص دارد و ميتوان ان را براي نوع خاصي از فعاليت هاي تحقيقاتي به کار برد. اين تحقيقات 3 مشخصه دارند: 1. بر خوردار بودن از اداب و تشريفات خاص 2. توسعه قلمرو معرفت 3.شناخت حاصل از نتيجه و تحقيق دربيرون ذهن،واقعيت و ما به اذاي خارجي داشته باشد.
رکسانه گل محمد
.......................................................................
13.
Shirin Firouzabadi
شاخصه ي اصلي روش علمي تأکيد ان بر تجربه انتظام انسجام و دقت مي باشد . بر خلاف فلسفه و عرفان که تجربه عيني در ان جايي ندارد .
روش علمي را مي توانيم به اين صورت تعريف کنيم : وجهي از معرفت است که بر استدلال تجربي استوار بوده و براي دستيابي به قوانين يا روابط پايدار واقعيت در زمينه اي به جمع اوري اطلاعات مي پردازد.يعني مشخص نمودن موضوع و تفکيک صحيح ان از امور وابسته و دقت در انتخاب مسأله مورد نظر و بررسي تجربي ان بر اساس واقعيت هاي عيني از جمله موارد متمايز کننده علم از ساير وجوه معرفت است.
در روش هاي شناختي ديگر که اطلاعات موجود اغلب از طريق سلسله روايات در اختيار مردم قرار مي گيرد اغلب روحيات عواطف و تعصبات کم و بيش دخالت مي کنند يا گاهي واقعيت به دليل جهل يا غرض ورزي در پس پرده ها ميماند.
2:
1: برخورد با مسأله. تعريف و تعيين حدود ان
2:جستجو براي حل مسأله .تجربه مقدماتي يا مطاله ي تجربيات ديگران
3: فرضيه سازي
4:تجربه ي وسيع براي تشخيص درستي يا نادرستي فرضيه
5:کشف قانون
6: ساخت نظريه يا نگرش
........................................................
14.
Mostafa Bavand
سؤال: تفاوت روش علمي با ساير روش هاي شناخت چيست؟ مراحل روش علمي را بنويسيد؟
هدف از تحقيق ، شناخت مجهولات مي باشد . شناخت مجهولات مي تواند از طريق روش هاي مختلف صورت گيرد. اين روش ها براي انسان به شناخت هايي ختم مي شود که نقاط ابهام او را بر طرف مي کند. مسئله ي شناخت يک بحث عمومي در علوم است. تعريف شناخت در عام ترين معنا، درک يک پديده ي بيرون از ذهن ما است که اين «درک» مي توان به يک يا مجموعه اي از ابعاد اين پديده بپردازد. بنابراين هر نوع ايجاد رابطه با يک پديده ي بيروني براي درک آن را «شناخت» مي گوييم. در کلاس درس در مورد راههاي شناخت صحبت شده بود که عبارت بودند از:
1.تفکر قالبي اجتماعي 2.الهام يا وحي 3.رجوع به بزرگان 4.تجربه 5.رسانه هاي جمعي 6. شيوه هاي مبتني بر سير و سلوک و رمز و راز 7. شيوه هاي خردگرايانه 8. شناخت مبتني بر ايمان و باور 9. شناخت مبتني بر فهم متعارف 10. روش هاي قياسي و استقرايي 11.عينيت 12. شناخت مبتني بر علم
در ادامه به طور جامع تر به انواع روش هاي شناخت، مي پردازيم:
1.تفکر قالبي اجتماعي:
عقيده قالبي،ريشهاي يوناني دارد و به معناي «محكم» و «غيرمتحرك» است و اصطلاحا تصور يا عقيدهاي است كه شخص يا گروهي بدون تعمق بپذيرد. عقيده قالبي، بيانگر قضاوتي ساده شده، بررسي نشده و گاه نادرست، در باب گروهي ديگر و يا حتي وقايعي چند است.» به تصور قالبي، نگرش كليشهاي نيز گفته ميشود که ممكن است در يافتن علل دقيق مسائل و واقعيتهاي اجتماعي مشكلاتي بوجود آورد.
بروس كوئن عقيده قالبي را چنين تعريف نموده است: «تصورات قالبي باورهاي تعميم يافتهاي است كه در مورد برخي از اقليتهاي مذهبي، نژادي و قومي ساخته و پرداخته ميشود. اعضاي اين اقليتها، ويژگيهاي شخصيتي و الگوهاي رفتاري خاص و از پيش تعيين شدهاي از خود نشان ميدهند. بنابراين، تصورات قالبي در برابر استدلال مخالف، سخت مقاومت ميكند و فردي كه داراي باورهاي قالبي است، همواره دچار تعصب ميشود. به همين دليل اين راه شناخت لزوما درست نمي باشد.
2. الهام يا وحي(روش شهودي ):
شهود يعني ، آگاهي مستقيم و بي واسطه ، کشف و دريافت ناگهاني ، در اين روش ، گاه فرد بدون هيچ گونه علت و يا دليل منطقي ، از طريق حدس و گمان ، اموري را استنباط مي کند . گفته مي شود بعضي از دانشمندان ، برخي از اختراعات و اکتشافات خود را در خواب ديده اند و يا به طور ناگهاني دريافته اند. كسي كه داراي شناخت شهودى است، در نگاه خود حقايقي را مي بيند و با گوش خود كلماتي را مي شنود كه ديگران از ديدن و شنيدن آنها محروم هستند، همان گونه كه ديگران گرماي آتش را احساس مي كنند و يا صداهاي گوناگون را تشخيص مي دهند و صاحبان آن صداها و معاني مربوط به آنها را مي شناسند، كساني كه داراي شناخت شهودي هستند نيز از نگاه به اشياي مختلف و در برخورد با امور متفاوت، مناظر و يا اصوات گوناگوني را ديده و يا مي شنوند كه در آنها شك و ترديد ندارند.
اولين بار اين گونه از شناخت در حالت خواب نصيب انسان مي شود، رؤياهاي صادقانه كه در آنها حقايق گذشته، حال و يا آينده كه متعلق به فاصله هاي مكاني دور و يا نزديك است مشاهده مي شود، نشانه اي از آن چشم و گوش باطني انسان مي باشند.اين نوع شناخت هم ممکن است درست باشد،ممکن است غلط باشد و فقط به ما ديد و شناختي نسبت به مسأله مي دهد.
3. شناخت روش مرجع(شناخت مبتني بر اقتدار و حجيت ، استناد به مقام صلاحيت دار) يا رجوع به بزرگان:
در اين روش ، فرد علاوه بر به کارگيري تجربه هاي خود، به تجربه هاي ديگران نيز رجوع مي کند مانند روحانيون ، پزشکان ، حقوقدانان . به عبارتي مباني اين شناخت عقايد خانواده ها ، گروههاي اجتماعي ، رهبران اجتماعي و مذهبي ، کليسا و گروههاي مرجع است.
4.تجربه:
يکي از ساده ترين روش هاي حل يک مساله ، استفاده از تجربه شخص است البته محدود بودن عمر انسان مانع از آن است که هر فرد براي افزايش دانش خود نسبت به پديده ها فقط از تجربه شخصي استفاده کند
5.شناخت از طريق رسانه هاي جمعي:
رسانه ها در نفوذ بر نگرش و ادراک مخاطبان موثر هستند و ميزان اين تاثير گذاري نيز در ميان آحاد جامعه در نوسان است و هر چه از دانش بيشتري برخوردار باشد، تاثيرات منفي کمتري را مي پذيرد و بالعکس. رسانه هاي گروهي مي توانند در کشورهاي در حال توسعه افق ها را گسترش دهند و به انتقال فکر کمک کنند و سطح فکر فردي و ملي را بالا ببرند.
6.شيوه هاي مبتني بر سير و سلوک و رمز و راز :
احراز شناخت از اين طريق ، با اتکا بر نيروهاي برين صورت مي پذيرد . اين دانش معمولا از طريق فرايند کوشش و خطا بدست مي آيد . به عنوان مثال ، پذيرفته ميشود سحر و جادو نه تنها ساحر را داراي قدرت برين مي سازد ، بلکه راههاي اسرار آميزي نيز در راه کسب دانش فرا راه انسان ها قرا مي دهد.
7. شيوه هاي خردگرايانه:
بر اين اساس آنچه اهميت مي يابد ، منطق و استدلال است . با اين شيوه بسياري مي پذيرند که خداوند انسان ها را به زيور عقل آراسته است . بر طبق آن ، گفته مي شود ، همه انسان ها مي انديشند. سقراط انسان است ، پس سقراط انديشمند است . جمله اول را کبري ، جمله دوم را صغري و جمله نهايي را نتيجه مي خوانيم.
8. شناخت مبتني بر ايمان و باور :
اين نوع شناخت مبتني بر اعتقادات و باورهاي متکي بر نگرش هاي فردي و نگرش هاي ديگران است . اين نوع نگرش توسط جامعه نهادينه مي شود .
9. شناخت مبتني بر فهم متعارف:
يعني شناختي که کانون ذهنيتي تمام انسان هاست . دراين نوع شناخت گذر از وراي معرفت عاميانه است و هر فردي به حکم انسان بودن ناگزير ازآن مي گذرد ؛ و ملاک درستي در معرفت عاميانه قبول عامه و توافق اجتماعي است . مانند چگونگي سکونت و بر طرف کردن نيازها و لوازم زندگي . در اين مرحله انسان به هيچ امري شک نمي کند ، بلکه هر گونه سئوالي را غير منتظره و هراس انگيز مي داند.
10.روش هاي قياسي و استقرايي :
در اين روش، محقق از کل به جز گرايش يافته و سعي مي شود از اصل به نتيجه برسد. در روش استقرايي، پژوهشگر از جز به کل و از امور کمتر کلي به امور بيشتر کلي مي رسد .
11.عينيت(مشاهده):
پديده هاي اجتماعي يا (واقعيات ) وجودي مستقل از ذهن انسان دارد. در واقع شناخت از طريق عينيت ، شناختي است مستقل از ذهن انسان به عنوان شناساگر و اين شناخت قائم به ذات عين است يعني فارغ از ذهن انسان يا وجود انسان، واقعيت وجود دارد.
12. شناخت مبتني بر علم :
با توجه به نقاط ضعف دو روش قياسي و استقرايي ، دانشمندان براي دست يابي به يک روش مناسب ، جنبه هاي مثبت اين دو روش را با هم ترکيب کردند و با افزودن شيوه هاي جديد مثل نمونه گيري تصادفي و يا استفاده از آزمون هاي آماري به روش نويني رسيدند که به آن «روش علمي » مي گويند . شناخت علمي يعني شناختي که مبتني بر واقعيت بوده و منطبق بر معيارهاي علمي است ، و نقطه اتکاي آن تجربه ، مشاهده و آزمايش ، فرضيه ، نظريه ، تعميم ، قوانين و پيش بيني است .
ويژگي هاي شناخت علمي:
? دقيق و منظم بودن : يعني علم آگاهي هاي پراکنده از پديده ها و واقعيت ها نيست به عبارت ديگر هر علمي براي خود و نظام و سيستم دارد .
? شناخت علمي همواره غني تر و فربه تر مي شود : يعني هر علمي به هرسطحي از کشف قوانين پديده ها که برسد ، عرصه قوانين پيشين خود را عميق تر و گسترده تر مي کند .
? تعامل هر علم به معناي بي اعتباري قوانين کشف شده در گذشته نيست بلکه مکمل آن است .
? شناخت علمي ، از طريق روش دقيق و مشخص بدست مي آيد . يعني معلول تصادفي نيست . ( اتفاقي نيست ).
?شناخت علمي هيچ ربطي به گرايش هاي فردي ، طبقه اي ، گروهي ندارد .
«شناخت علمي» مبتني بر «روش»، «هنجارمند» و «تبيين شده» است. بنابراين، شناخت علمي را بايد بتوان به شکل دقيق توضيح داد. براي مثال؛ در يک روستا پدري که بخواهد گياهان را براي فرزندش معرفي کند، محوريت کارش بر محوريت «تجربه» است؛ يعني رابطه ي مستقيم با واقعيت. در حالي که در شناخت علمي، هنگامي که يک «گياه شناس» قصد معرفي يک گياه را داشته باشد، نقطه ي حرکتش نه از تجربه که از «تئوري» است. گياه شناس در ابتدا «نام» گياه را که در خود نوعي تبيين علمي دارد و سيستماتيک است بيان مي کند. بنابراين؛ شناخت علمي از ابتدا با «نظريه» آغاز مي شود. به عبارتي، شناخت علمي يک شناخت متوديک است و به همين دليل هرچه ما از method دور شويم از شناخت علمي نيز فاصله گرفته ايم و اين يک گزاره ي مهم است که شناخت علمي غير روش مند، وجود ندارد. بنابراين علم را نبايد با شناخت يکسان دانست؛ ما مي توانيم از پديده اي شناخت حاصل نماييم بي آنکه اين شناخت، شناخت علمي باشد در حاليکه شناخت علمي لزوما بايد داراي روش باشد. به همين دليل انباشت شناخت، ايجاد علم نمي کند. براي نمونه مي توان به مجموعه ي مردم نگاري هاي تدوين شده در دوره برنامه فرهنگ عامه پيش از انقلاب اشاره کرد که حجيم بودن آنها دليلي بر علمي بودن آنها نيست و يا کارهاي ديگري هم چون گرد آوري ضرب المثل ها، قصه ها و روايت هاي تاريخي و غيره ... که به دليل روشن نبودن روش در آنها، به رغم ارزش عمومي شان قابل طبقه بندي به عنوان اثر علمي نيستند. بنابراين؛ گردآوري به خودي خود نه يک روش که يک «فن» است که بايد با فنون ديگر ترکيب شود تا يک روش ساخته شود.
هر پژوهشگر علمي بايد دائما اين سئوال را در ذهن خود مطرح کند که روش من چيست؟ و آن روش را به مخاطب خود اعلام و در عين حال شيوه هاي آزمون اين روش را نيز مطرح کند؛
شيوه هاي آزمون روش:
روشي صحيح است که بتواند قابليت ابطال پذيري خود را نشان دهد؛ «اصل ابطال پذيري». براي اين که روشي بتواند شرايط ابطال پذيري خود را نشان دهد بايد دقيق باشد، بنابراين هر اندازه که روش دقت کمتري داشته باشد، شرايط ابطال پذيري آن نيز غير دقيق تر خواهد بود. کلي گويي، ميزان ابطال پذيري را کاهش مي دهد و به همين دليل حرف هاي کلي چون قابل نفي کردن نيستند بي ارزش هستند.
مسئله ي روش شناسي اين است که فرد پژوهشگر بگويد که کار را بر اساس "چه روش هايي" و "چرا" و براي رسيدن به "چه چيز" انجام داده است و اين امکان را به مخاطب بدهد که کار پژوهشي او را بتواند مورد بررسي قرار دهد. بنابراين مسئله ي بسته روش شناسي بسيار حائز اهميت است.
مراحل روش علمي:
مراحل عمده ي روش علمي به شرح زير است :
1 ـ پي بردن به مسأله 2 ـ جستجوي پيشينه 3 ـ تدوين فرضيه 4 ـ مشاهده و آزمون فرضيه 5 ـ پذيرش رد يا تعديل کردن فرضيه
در مرحله ي اول پژوهشگر با ديدن يک وضعيت مبهم، ناآشنا و نامعين روبرو مي شود. در مرحله بعد به جستجوي موضوع مي پردازد تا بتواند عواملي که به طور بالقوه به بروز مسأله انجاميده است را حدس زده يا گمان هاي بخردانه اي درباره آن به دست آورد. در مرحله سوم پژوهشگر به تدوين سؤالهاي تحقيق يا فرضيه مي پردازد. در مرحله چهارم به انجام دادن مشاهده مي پردازد و در مرحله آخر با توجه به اطلاعات حاصل از مشاهده به سؤال ويژه ي خود پاسخ مي دهد و فرضيه را رد کرده يا به طور موقت آن را مي پذيرد.
به طور کلي براي انجام دادن تحقيق علمي مي توان 12 مرحله زير را مورد نظر قرار داد:
1 ـ انتخاب موضوع تحقيق(عنوان) 2 ـ بيان مسأله 3 ـ پيشينه ي تحقيق 4 ـ بيان گزاره هاي مسأله(هدف / فرضيه / سؤال ها) 5 ـ مشخص کردن متغيرها 6 ـ تعيين ابزار اندازه گيري 7 ـ مشخص کردن جامعه ي مورد بررسي و حجم نمونه 8 ـ انتخاب روش تحقيق 9 ـ گردآوري داده ها 10 ـ تنظيم و تلخيص داده ها 11 ـ تحليل داده ها و نتيجه گيري 12 ـ تدوين گزارش و اشاعه ي يافته ها
1 ـ انتخاب عنوان تحقيق :
انتخاب عنوان يکي از مراحل اجراي يک پژوهش است که داراي ويژگيهاي مختلفي است. اولين ويژگي موضوع «علاقه پژوهشگر» براي انجام آن است. دومين ويژگي «تازه بودن» موضوع پژوهش است تا از دوباره کاري پرهيز شود. ويژگي سوم «قابل پژوهش بودن» آن است يعني از نظر زمان و مکان قابل اجرا باشد. ويژگي هاي ديگر موضوع عبارتند از : در حد توانايي محقق باشد، داراي اهميت و مرتبط با نيازهاي جامعه باشد. قاعده ي کلي براي عنوان پژوهش اين است که عنوان نه خيلي کلي باشد که قابل پژوهش نباشد و نه خيلي جزئي که ارزش تحقيق نداشته باشد.
عنوان پژوهش بايد به صورت يک عبارت مصدري و بيانگر متغيرهاي اصلي پژوهش باشد.
2 ـ بيان مسأله : بيان مسأله تحقيق حساس ترين و مهم ترين مرحله تحقيق است. در اين مرحله پژوهشگر پس از يک مقدمه که تصوير کلي از مسأله را ارائه مي دهد زمينه ها، وضعيت و موقعيتي که مسأله در آن رخ داده را توصيف مي کند، علل بروز مسأله و زمينه هاي شکل گيري آن را بيان مي کند، ضرورت و اهميت آن را توضيح مي دهد و سؤال يا سؤال هاي اساسي که به دنبال يافتن پاسخ آنهاست را بيان مي نمايد.
3 ـ پيشينه تحقيق : بخشي از هر تحقيق پيدا کردن و خواندن کتاب ها و مجلات، روزنامه ها، اطلاعات رايانه اي و پژوهش هاي مربوط به موضوع تحقيق است. مطالعه پيشينه به نو بودن تحقيق شما و عدم تکرار پژوهش ديگران به شما کمک مي کند.
4 ـ بيان گزاره هاي تحقيق : الف ) اهداف پژوهش : در اين قسمت پژوهشگر تعيين مي کند که به دنبال چه چيزي است. اهداف پژوهش بايستي در راستاي مسأله تحقيق و قابل دسترسي باشند.
ب ) فرضيه هاي تحقيق : فرضيه حدس عالمانه اي است درباره روابط بين دو يا چند متغير که به صورت جمله خبري بيان مي شود و نشان دهنده نتايج مورد انتظار است.
5 ـ مشخص کردن متغيرها : در اين بخش پژوهشگر متغيرهاي اساسي پژوهش را مشخص و تعريف مي نمايد. متغير عبارتست از ويژگي که از فردي به فرد ديگر تغيير مي کند و مقادير مختلفي مي پذيرد و نسبت به افراد و يا اشياء يا فضاها و مکانها و شرايط مختلف اندازه هاي مختلفي مي پذيرد.
6 ـ تعيين ابزار اندازه گيري : براي آزمون يک فرضيه محقق بايد ابزاري را بسازد يا از يک ابزار استاندارد که قبلاً ساخته شده استفاده نمايد تا بتواند اطلاعات لازم را به وسيله آن تهيه نمايد. انواع ابزارهاي پژوهشي عبارتند از : مشاهده، پرسشنامه، چک ليست، مصاحبه و آزمون.
7 ـ مشخص کردن جامعه ي مورد بررسي و نمونه : جامعه ي آماري عبارتست از مجموعه اي از افراد يا اشياء که داراي حداقل يک صفت مشترک باشند. مثلاً اگر دانش آموزان دوره متوسطه شهر همدان جامعه آماري يک پژوهش باشند، دانش آموز دوره متوسطه بودن در شهر همدان صفت مشترک آنهاست.
زماني که مطالعه کل جامعه در عمل امکان پذير نباشد يا مقرون به صرفه نباشد از جامعه آماري تعدادي به عنوان نمونه انتخاب مي شوند و اطلاعات لازم از گروه نمونه جمع آوري مي شود. سپس به جامعه تعميم داده مي شود.
8 ـ روش تحقيق : پژوهشگر معمولاً در اين مرحله روش تحقيق خود را مشخص و معرفي مي نمايد. اگر داده هاي مورد نياز تحقيق را ملاک دسته بندي انواع روش هاي تحقيق قرار دهيم معمولاً سه روش عمده ي تاريخي، آزمايشي و توصيفي خواهيم داشت.
9 ـ گردآوري داده ها : در اين مرحله پژوهشگر با استفاده از ابزار مناسب، اطلاعات مورد نياز را جمع آوري مي نمايد.
10 ـ تنظيم و تلخيص داده ها : منظور از تلخيص داده ها، تنظيم و تبديل داده ها به صورتي خلاصه تر است که در قالب جداول و نمودارها داده ها خلاصه، طبقه بندي و ارائه مي گردند.
11 ـ تحليل داده ها و نتيجه گيري : پژوهشگر براي پاسخگويي به مسأله تدوين شده و يا تصميم گيري در مورد رد يا تأييد فرضيه اي که صورت بندي کرده است داده هاي خود را تجزيه و تحليل نموده و براساس آن نتيجه گيري مي نمايد. هر تحقيقي در نهايت منجر به نتايجي مي شود و لذا کاربرد آن در قسمت پيشنهادها مشخص مي گردد. پس لازم است پس از نتيجه گيري و براساس يافته هاي حاصل از پژوهش خود پيشنهادها را ارائه نماييد.
12 ـ تدوين گزارش و اشاعه يافته ها : تنظيم گزارش تحقيق يکي از مهمترين مراحل هر کار تحقيقي است، چرا که نتيجه تلاش و کار ما را به ديگران معرفي مي کند. منظور از گزارش تحقيق تقسيم بندي و اسکلت بندي گزارش است.
..........................................................................
15.
zahra torkashvand
Reyhaneh Rastegar
Anis Azampour
يک روش علمي هميشه با ساير روشهاي کسب دانش تفاوت دارد زيرا بر واقعيتها استوار است در مطالعه واقعيتها هميشه بايد دو معيار را در نظر گرفت :
الف) عينيت : در جع آوري اطلاعات محقق بايد اين توان را داشته باشد که از نظرات و احساسات خود جدا شود تا تحليلهايش راه انحراف پيش نگيرند . او بايد واقعيت ها را به همان صورتي که خود را نشان داده و اندازه گيري شده اند گزارش دهد .
ب) دقت: محقق بايد تا آنجا که ممکن است واقعيتها را به طور کامل و دقيق گزارش دهد.
ويژگي هاي روش علمي:
1) پژوهش علمي در دسترس عموم است
2) علم فعاليتي عيني است
3) علم فعاليتي تجحربي است
4) علم فعاليتي نظام مند و تراکمي است
5) علم فعاليتي پيش بيني کننده است
...........................................................................................
16.
Mahya Moradi
روش علمي يکي از منابع شناخت محسوب ميشود که براي رفع ترديدهايمان ضرورت دارد. در ان روش باورهايمان توسط چيزي غيرانساني ، توسط يک ثبات بيروني يا چيزي که تفکر ما بر آن تاثير دارد ، تعيين ميشود.
ويژگيهاي خاص روش علمي که آن را از ديگر روش هاي شناخت متمايز ميکند عبارت است از:
1.هدفمندي:منظور اين است که پژوهش بر حل مسئله اي معين و تعريف شده متمرکز است نه اين که در پي پاسخ براي مساله اي مبهم باشد .
2.تکرار پذيري
3.تعميم پذيري
4.دقت و اعتماد(نزديکي به حقيقت)
5.افزايشي بودن
6.آزمون پذيري
7.صبرطلبي
8.شهامت طلبي
9.مساله مداري
10.نظريه پردازي
11.تخصص طلبي
مراحل روش علمي:
1.جستجو درباره اصل و بنياد رويدادهاي خاص
2.محقق ساختن درستي رويدادهاي خاص
3.کشف واقعيت هاي نو
4.تحليل واقعيتها
5.تفسير درست
6.تجديدنظر در واقعيتها
7.کاوش علمي
8.تثبيت و تحکيم تمام يا بخشي از روابط موجود
9.رسيدن به حقايق قابل تعميم
10.ترکيب و تلفيق واقعيتهاي تثبيت شده
11.بيان تعميمها و قوانين که جنبه جهاني دارند
12.تجديدنظر در قوانين در پرتو واقعيتهاي نوظهور
ازکيا مصطفي(1389)،روش هاي کاربردي تحقيق،تهران،شرکت انتشارات کيهان،چاپ دوم
دانشجو:محيا مرادي
.........................................................
17.
vahid Redaei
راه هاي شناخت:
تجربه شخصي : يکي از ساده ترين رو ش هاي حل يک مساله ، استفاده از تجربه شخص است البته محدود بودن عمر انسان مانع از آن است که هر فرد براي افزايش دانش خود نسبت به پديده ها فقط از تجربه شخصي استفاده کند.
محدوديت هاي روش تجربي:
اولا بخشي از ادراكات هستند كه اصلاً در قلمرو تجربه نيستند ، بلكه صرفاً در قلمرو تجزيه و تحليل است بسياري از آگاهيها قابل تجربه كردن نيست شما اگر اين تابلو را سبز مي بينيد ، براي اثبات اين كه اين تابلو در ديد شما سبز است هيچ راهي جز اين كه مجدداً حس بينايي را به كار ببريد نداريد
1- ثانياً ، اگر ما با تجربه تأييدي براي درستي تفسير و استنتاج از مشاهده خود به دست آورديم ، لازم نيست فوراً فكر كنيم كه مطلب قطعي است ممكن است صد تجربه مثبت هم داشته باشيم ولي باز مطلب قطعي نباشد قطعيت علوم تجربي معمولاً به صددرصد نميرسد قطعيت نتيجه گيريها از تجربه ، معمولاً به صددرصد نميرسد
2- ثالثاً ، نتايج علوم تجربي اگر هم قطعي شوند و به قطعيت برسند ، لازم نيست كليت و فراگيري جهاني داشته باشند ، بلكه در ميدان خودشان احياناً كليت دارند
2- شناخت روش مرجع : در اين روش ، فرد علاوه بربه کار گيري تجربه هاي خود به تجربه هاي ديگران نيز رجوع مي کند مانند روحانيون ، پزشکان ، حقوقدانان . به عبارتي مباني اين شناخت عقايد خانواده ها ، گروههاي اجتماعي ، رهبران اجتماعي و مذهبي ، کليسا و گروههاي مرجع است.
3- روش شهودي : شهود يعني ، آگاهي مستقيم و بي واسطه ، کشف و دريافت ناگهاني ، در اين روش ، گاه فرد بدون هيچ گونه علت و يا دليل منطقي ، از طريق حدس و گمان ، امور ي را استنباط مي کند . گفته مي شود بعضي از دانشمندان ، برخي از اختراعات و اکتشافات خود را در خواب ديده اند و يا به طور ناگهاني دريافته اند.
4- شناخت مبتني بر ايمان و باور : اين نوع شناخت مبتني بر اعتقادات و باورهاي متکي بر نگرش هاي فردي و نگرش هاي ديگران است . اين نوع نگرش توسط جامعه نهادي مي شود.
5- روش هاي قياسي و استقرايي : در اين روش محقق از کل به جز گرايش يافته و سعي مي شود از اصل به نتيجه برسد. در روش استقرايي پژوهشگر از جز به کل و از امور کمتر کلي به امور بيشتر کلي مي رسد .
6- شناخت مبتني بر علم : با توجه به نقاط ضعف دو روش قياسي و استقرايي ، دانشمندان براي دست يابي به يک روش مناسب ، جنبه هاي مثبت اين دو روش را با هم ترکيب کردند و با افزودن شيوه هاي جديد مثل نمونه گيري تصادفي و يا استفاده از آزمون هاي آماري به روش نويني رسيدند که به آن «روش علمي » مي گويند . شناخت علمي يعني شناختي که مبتني بر واقعيت بوده و منطبق بر معيارهاي علمي است ، و نقطه اتکاي آن تجربه ، مشاهده و آزمايش ، فرضيه ، نظريه ، تعميم ، قوانين و پيش بيني است.
روش علمي و مراحل آن :
انسان براي رسيدن به مقصود و حل مشکلات راه حل هاي مختلفي را تجربه مي کند و مناسب ترين راه و روش را انتخاب مي کند. روش عبارت از بکارگيري راه و روش خاصي است که اطلاعات مناسب بيشتري را درباره موضوع مورد مطالعه فراهم مي نمايد.
روش تحقيق علمي يا روش علمي فرايند جستجوي منظم براي مشخص کردن وضعيت يا موقعيت نامعين است.
روش علمي به طول کلي، به فرايندي اطلاق ميشود که از طريق آن پژوشگر ابتدا به صورت استقرايي با استفاده از مشاهدات خود فرضيه يا فرضيههايي را صورتبندي ميکند سپس با عنايت به اصول استدلال قياسي به کاربرد منطقي فرضيه ميپردازد. در نتيجه او قادر است با کمک فرضيه تدوين شده رابطه بين متغيرها را پيشبيني کند. چنانچه اين پيشبيني با اطلاعات جديد سازگار باشد مجدداً فرضيه مورد پژوهش آزمون ميشود تا تأييد يا رد شود.
تفاوت بين روش علمي و استدلال استقرايي در تدوين فرضيه است. در استدلال استقرايي پژوهشگر ابتدا به مشاهده ميپردازد و سپس اطلاعات جمعآوري شده را سازمانبندي ميکند. ولي در روش علمي پژوهشگر استدلال ميکند که چنانچه فرضيهاش تأييد شود چه حادثهاي اتفاق خواهد افتاد. سپس با مشاهده منظم به جمعآوري اطلاعات جهت رد يا تأييد فرضيهاش ميپردازد
مراحل عمده ي روش علمي:
1 ـ پي بردن به مسأله
2 ـ جستجوي پيشينه
3 ـ تدوين فرضيه
4 ـ مشاهده و آزمون فرضيه
5 ـ پذيرش رد يا تعديل کردن فرضيه
در مرحله ي اول پژوهشگر با ملاحظه ي يک وضعيت غير قابل انتظار که براي او مبهم يا ناآشنا جلوه مي کند، برانگيخته مي شود، يا به قول ديويي با يک موقعيت نامعين روبه رو مي شود.
در مرحله ي بعد براي حل مسئله به جستجوي سابقه ي موضوع مي پردازد تا بتواند عواملي که به طور بالقوه به بروز مسئله انجاميده است را حدس زده يا گمان هاي بخردانه اي درباره ي آن به دست دهد. در اين مرحله بايد به پيشينه و سوابق امر درباره ي مسئله بپردازد و به انديشه هاي تخصصي و نظريات مربوط رجوع کند.
در مرحله ي سوم پژوهشگر به تدوين فرضيه يا سؤال هاي تحقيق مي پردازد.
منابع فرضيه :
1- تجارب گذشته : محقق با استفاده از تجارب شخصي و مطالعات انجام شده ، در زمينه هاي موضوعات مشابه موضوع تحقيق به ارائه فرضيه مي پردازد.
2- تئوريهاي موجود : بعضي از تحقيق ها بر اساس تئوري هاي موجود تدوين ميشود .
3- خلاقيت محقق : موضوعي که زائيده ذهن محقق باشد.
ملاکهاي تدوين فرضيه :
1- فرضيه بايد به صورت يک جمله خبري – روشن و بدون ابهام بيان شود. 2 – فرضيه بايد قدرت تبيين داشته باشد 3- فرضيه بايد رابطه بين دو يا چند متغير را بيان کند 4- فرضيه بايد قابل آزون باشد 5- فرضيه بايد با اصول کلي دانش موجود و حقايق شناخته شده هماهنگ باشد 6- فرضيه بايد مختصر – گويا – دقيق و بدون ابهام باشد .
انواع فرضيه : 1- فرضيه تحقيق (فرضيه پژوهشي) 2- فرضيه صفر (فرض پوچ )
رد يا تاييد فرضيه : هر گاه فرضييه صفر تاييد شود ، به اين معني است که فرضيه تحقيق که به صورت يک احتمال بيان شده بود ، تاييد نشده است و نشان دهنده آن است که پژوهشگر ، برداشت اشتباهي از شواهد موجود براي تدويين فرضيه داشته است . اما اگر فرضيه صفر رد شود ، به اين معني است که فرضيه تحقيق تاييد شده است و امکان تعميم نتايج پژوهش وجود دارد.
در مرحله ي چهارم به انجام دادن مشاهده مي پردازد.
بالاخره در مرحله ي آخر با توجه به داده هاي حاصل از مشاهده به سؤال ويژه ي تحقيق پاسخ داده، فرضيه را رد کرده يا به طور موقت آن را رد نمي کند و يا اينکه به تعديل فرضيه مي پردازد.
برگرفته از : کتاب روش تحقيق در علوم رفتاري/ دکتر زهره سرمدي.دکتر عباس بازرگان.دکتر الهه حجازي
.........................................................
Behnam Razmi
بسم الله الرحمن الرحيم
*** تفاوت روش علمي با ساير روش هاي شناختي بر واقعيت بودن آن است .نمونه اي از تفاوت هاي آن:
{1} عينيت : در جع آوري اطلاعات محقق بايد اين توان را داشته باشد که از نظرات و احساسات خود جدا شود تا تحليلهايش راه انحراف پيش نگيرند . او بايد واقعيت ها را به همان صورتي که خود را نشان داده و اندازه گيري شده اند گزارش دهد .
{2} دقت: محقق بايد تا آنجا که ممکن است واقعيتها را به طور کامل و دقيق گزارش دهد.
بسم الله الرحمن الرحيم
مقدمه
از آغاز تاريخ بشر انسان درصدد پي بردن به قاعده و نظم موجود در پديده ها و رويدادهاي جهان اطراف خود بوده است. خداوند حس چراجويي و جستجوگري را در وجود انسانها به وديعه گذاشته است تا به کمک آن بتوانند به سوالات و مجهولاتي که با آنها روبرو هستند پاسخ دهند و درصدد حل آنها برآيند. در اين راستا انسان از زمان تولد نسبت به محيط پيرامون خود کنجکاو بوده و تلاش کرده است که پديده هاي پيچيده و دشوار زندگي خود را حل کند. اين کنجکاوي که يکي از ويژگيهاي فطري انسانهاست دو اثر مفيد بر زندگي دارد : 1 ـ نوعي احساس رضايت مندي و آرامش دروني پس از پاسخ گويي به مجهولات به انسان دست مي دهد که زمينه ي ادامه کنجکاوي را تقويت مي کند.
2 ـ کشف بسياري از پديده هاي مجهول از نتايج حس کنجکاوي و پرسشگري انسان است. طوري که بسياري از تغييرات محيط زندگي انسان ها در گرو رشد و شکوفايي همين ويژگي انسانهاست. هر چه شيوه برآورده کردن حس کنجکاوي منظم تر و دقيق تر باشد احتمال موفقيت نيز بيشتر است.
جهاني که در آن زندگي مي کنيم با پيشرفت و گسترش روز به روز علم و دانش پيوسته دگرگون مي شود. امروزه براي اينکه بتوانيم از امکانات موجود در جامعه بيشتر استفاده کنيم بايد خود را با اين دگرگونيها و تغييرات هماهنگ کنيم. براي دستيابي به اين هماهنگي آشنا شدن با اصول تحقيق و پژوهش يک امر ضروري است.
پزوهش و تحقيق تلاش و کوششي مداوم و پيگير به منظور پرده برداري از مجهولات است و با دقت و موشکفاي به دنبال کشف حقايق از موضوع مورد مطالعه است. لذا انسان را از لغزش ها و خطا ها و زيانهاي ناشي از آگاهيهاي سطحي و دانش هاي خام بر حذر مي دارد. نتيجه تحقيق و پژوهش پيشرفت و تعالي بشر است.
امروزه مي بينيم که دانشمندان در زمينه علوم مختلف، قوانين، اصول و تئوريهاي علمي حيرت انگيزي را تبيين و ارائه داده اند که همه ي اين دستاوردها نتيجه ساليان متمادي تحقيق و بررسي و زحمات شبانه روزي بشر است.
روند تکاملي علم و دانش به ويژه در دهه هاي پاياني قرن حاضر سريع تر و دقيق تر از گذشته بوده است و در يک کلمه انفجار گونه بوده است و بي ترديد مي توان گفت که نقش پژوهش، اساي و زيربنايي بوده است.
روش علمي و مراحل آن
انسان براي رسيدن به مقصود و حل مشکلات راه حل هاي مختلفي را تجربه مي کند و مناسب ترين راه و روش را انتخاب مي کند. روش عبارت از بکارگيري راه و روش خاصي است که اطلاعات مناسب بيشتري را درباره موضوع مورد مطالعه فراهم مي نمايد.
روش تحقيق علمي يا روش علمي فرايند جستجوي منظم براي مشخص کردن وضعيت يا موقعيت نامعين است(بازرگان و همکاران، 1376).
مراحل عمده ي روش علمي به شرح زير است :
1 ـ پي بردن به مسأله
2 ـ جستجوي پيشينه
3 ـ تدوين فرضيه
4 ـ مشاهده و آزمون فرضيه
5 ـ پذيرش رد يا تعديل کردن فرضيه
در مرحله ي اول پژوهشگر با ديدن يک وضعيت مبهم، ناآشنا و نامعين روبرو مي شود. در مرحله بعد به جستجوي موضوع مي پردازد تا بتواند عواملي که به طور بالقوه به بروز مسأله انجاميده است را حدس زده يا گمان هاي بخردانه اي درباره آن به دست آورد. در مرحله سوم پژوهشگر به تدوين سؤالهاي تحقيق يا فرضيه مي پردازد. در مرحله چهارم به انجام دادن مشاهده مي پردازد و در مرحله آخر با توجه به اطلاعات حاصل از مشاهده به سؤوال ويژه ي خود پاسخ مي دهد و فرضيه را رد کرده يا به طور موقت آن را مي پذيرد.
به طور کلي براي انجام دادن تحقيق علمي مي توان 12 مرحله زير را مورد نظر قرار داد:
1 ـ انتخاب موضوع تحقيق(عنوان)
2 ـ بيان مسأله
3 ـ پيشينه ي تحقيق
4 ـ بيان گزاره هاي مسأله(هدف / فرضيه / سؤال ها)
5 ـ مشخص کردن متغيرها
6 ـ تعيين ابزار اندازه گيري
7 ـ مشخص کردن جامعه ي مورد بررسي و حجم نمونه
8 ـ انتخاب روش تحقيق
9 ـ گردآوري داده ها
10 ـ تنظيم و تلخيص داده ها
11 ـ تحليل داده ها و نتيجه گيري
12 ـ تدوين گزارش و اشاعه ي يافته ها
1 ) انتخاب عنوان تحقيق : انتخاب عنوان يکي از مراحل اجراي يک پژوهش است که داراي ويژگيهاي مختلفي است. اولين ويژگي موضوع «علاقه پژوهشگر» براي انجام آن است. دومين ويژگي «تازه بودن» موضوع پژوهش است تا از دوباره کاري پرهيز شود. ويژگي سوم «قابل پژوهش بودن» آن است يعني از نظر زمان و مکان قابل اجرا باشد. ويژگي هاي ديگر موضوع عبارتند از : در حد توانايي محقق باشد، داراي اهميت و مرتبط با نيازهاي جامعه باشد. قاعده ي کلي براي عنوان پژوهش اين است که عنوان نه خيلي کلي باشد که قابل پژوهش نباشد و نه خيلي جزئي که ارزش تحقيق نداشته باشد.
عنوان پژوهش بايد به صورت يک عبارت مصدري و بيانگر متغيرهاي اصلي پژوهش باشد.
2 ـ بيان مسأله : بيان مسأله تحقيق حساس ترين و مهم ترين مرحله تحقيق است. در اين مرحله پژوهشگر پس از يک مقدمه که تصوير کلي از مسأله را ارائه مي دهد زمينه ها، وضعيت و موقعيتي که مسأله در آن رخ داده را توصيف مي کند، علل بروز مسأله و زمينه هاي شکل گيري آن را بيان مي کند، ضرورت و اهميت آن را توضيح مي دهد و سؤال يا سؤال هاي اساسي که به دنبال يافتن پاسخ آنهاست را بيان مي نمايد.
3 ـ پيشينه تحقيق : بخشي از هر تحقيق پيدا کردن و خواندن کتاب ها و مجلات، روزنامه ها، اطلاعات رايانه اي و پژوهش هاي مربوط به موضوع تحقيق است. مطالعه پيشينه به نو بودن تحقيق شما و عدم تکرار پژوهش ديگران به شما کمک مي کند.
4 ـ بيان گزاره هاي تحقيق : الف ) اهداف پژوهش : در اين قسمت پژوهشگر تعيين مي کند که به دنبال چه چيزي است. اهداف پژوهش بايستي در راستاي مسأله تحقيق و قابل دسترسي باشند.
ب ) فرضيه هاي تحقيق : فرضيه حدس عالمانه اي است درباره روابط بين دو يا چند متغير که به صورت جمله خبري بيان مي شود و نشان دهنده نتايج مورد انتظار است.
5 ـ مشخص کردن متغيرها : در اين بخش پژوهشگر متغيرهاي اساسي پژوهش را مشخص و تعريف مي نمايد. متغير عبارتست از ويژگي که از فردي به فرد ديگر تغيير مي کند و مقادير مختلفي مي پذيرد و نسبت به افراد و يا اشياء يا فضاها و مکانها و شرايط مختلف اندازه هاي مختلفي مي پذيرد.
6 ـ تعيين ابزار اندازه گيري : براي آزمون يک فرضيه محقق بايد ابزاري را بسازد يا از يک ابزار استاندارد که قبلاً ساخته شده استفاده نمايد تا بتواند اطلاعات لازم را به وسيله آن تهيه نمايد. انواع ابزارهاي پژوهشي عبارتند از : مشاهده، پرسشنامه، چک ليست، مصاحبه و آزمون.
7 ـ مشخص کردن جامعه ي مورد بررسي و نمونه : جامعه ي آماري عبارتست از مجموعه اي از افراد يا اشياء که داراي حداقل يک صفت مشترک باشند. مثلاً اگر دانش آموزان دوره متوسطه شهر همدان جامعه آماري يک پژوهش باشند، دانش آموز دوره متوسطه بودن در شهر همدان صفت مشترک آنهاست.
زماني که مطالعه کل جامعه در عمل امکان پذير نباشد يا مقرون به صرفه نباشد از جامعه آماري تعدادي به عنوان نمونه انتخاب مي شوند و اطلاعات لازم از گروه نمونه جمع آوري مي شود. سپس به جامعه تعميم داده مي شود.
8 ـ روش تحقيق : پژوهشگر معمولاً در اين مرحله روش تحقيق خود را مشخص و معرفي مي نمايد. اگر داده هاي مورد نياز تحقيق را ملاک دسته بندي انواع روش هاي تحقيق قرار دهيم معمولاً سه روش عمده ي تاريخي، آزمايشي و توصيفي خواهيم داشت.
9 ـ گردآوري داده ها : در اين مرحله پژوهشگر با استفاده از ابزار مناسب، اطلاعات مورد نياز را جمع آوري مي نمايد.
10 ـ تنظيم و تلخيص داده ها : منظور از تلخيص داده ها، تنظيم و تبديل داده ها به صورتي خلاصه تر است که در قالب جداول و نمودارها داده ها خلاصه، طبقه بندي و ارائه مي گردند.
11 ـ تحليل داده ها و نتيجه گيري : پژوهشگر براي پاسخگويي به مسأله تدوين شده و يا تصميم گيري در مورد رد يا تأييد فرضيه اي که صورت بندي کرده است داده هاي خود را تجزيه و تحليل نموده و براساس آن نتيجه گيري مي نمايد. هر تحقيقي در نهايت منجر به نتايجي مي شود و لذا کاربرد آن در قسمت پيشنهادها مشخص مي گردد. پس لازم است پس از نتيجه گيري و براساس يافته هاي حاصل از پژوهش خود پيشنهادها را ارائه نماييد.
12 ـ تدوين گزارش و اشاعه يافته ها : تنظيم گزارش تحقيق يکي از مهمترين مراحل هر کار تحقيقي است، چرا که نتيجه تلاش و کار ما را به ديگران معرفي مي کند. منظور از گزارش تحقيق تقسيم بندي و اسکلت بندي گزارش است و شامل بخش هاي زير است :
الف ) بخش مقدماتي :
1 ـ جلد و صفحه عنوان که شامل نام شهرستان، ناحيه، مدرسه، موضوع، نام پژوهشگران و سال تحقيق است.
2 ـ چکيده که خلاصه اي از تحقيق انجام شده در چند سطر و حداکثر در يک صفحه ارائه مي شود.
3 ـ صفحه تشکر و سپاس
4 ـ صفحه تقديم
5 ـ فهرست مطالب
6 ـ فهرست جداول
7 ـ فهرست تصاوير و نمودارها
ب ) متن گزارش
قسمت اصلي يک گزارش تحقيقي همين بخش است و پژوهشگر مطالبي که در مطالعات خود جمع آوري کرده يا به دست آورده است را براساس سير منطقي روش علمي تنظيم و گزارش مي کند.
نحوه ذکر منابع
در هر کار پژوهشي از کتب، مجلات، فصلنامه ها و يا کارهاي تحقيقي ديگران استفاده مي شود. لذا ضرورت دارد که منابع مورد استفاده ذکر گردد.
معمولاً الگوي ذکر منبع در پايان گزارش به اين صورت است :
نام خانوادگي مؤلف، نام مؤلف،(سال انتشار)، نام کامل اثر ياکتاب، محل انتشار، نام ناشر.
مثال:
بازرگان، عباس، سرمد، زهره و حجازي، الهه(1376). روش هاي تحقيق در علوم رفتاري، تهران: نشر آگاه.
......................................................................................
Farzane Farhadi
روش علمي با ساير روشهاي کسب دانش متفاوت است زيرا بر واقعيتها استوار است در مطالعه واقعيت ها هميشه بايد دو معيار را در نظر گرفت :
الف) عينيت : محقق در جع آوري اطلاعات بايد اين توان را داشته باشد که از نظرات و احساسات خود جدا شود تا تحليلهايش راه انحراف پيش نگيرند . او بايد واقعيت ها را به همان صورتي که خود را نشان داده و اندازه گيري شده اند گزارش دهد .
ب) دقت: محقق بايد تا آنجا که ممکن است واقعيتها را به طور کامل و دقيق گزارش دهد.
ويژگي هاي روش علمي:
1) پژوهش علمي در دسترس عموم است
2) علم فعاليتي عيني است
3) علم فعاليتي تجحربي است
4) علم فعاليتي نظام مند و تراکمي است
5) علم فعاليتي پيش بيني کننده است
.......................................................................
Karim Hasanzadeh
جواب فعاليت اول
روش علمي يا به عبارت دقيق تر روش اثبات تجربي يک پديده به گستره اي از روشها اشاره دارد که براي بررسي پديده ها به کار مي رود . يک روش پژوهشي براي آنکه علمي به شمار آيد بايد مشاهده پذير،تجربي وقابل اندازه گيري باشد و از يک رشته بنيادهاي روشن استدلالي پيروي کند .هدف روش علمي جستجوي منظم،منطقي و دقيق يک موقعيت مسئله اي است.در اين فرايند روش هاي پژوهش نقش اساسي را بر عهده دارند.
گاستون باشلار فيلسوف فرانسوي روش علمي را در چند کلمه خلاصه مي کند: غلبه بر پيش داوري ها ،ساختن از راه تعقل و مقايسه با واقعيتات.از انديشمنداني که در اين راه نقش اساسي بر عهده داشته اند رنه دکارت است.جمله معروف دکارت"من فکر ميکنم پس هستم" و اساس روش علمي را وي پايه گذاري کرد.قرن هفدهم را قرن دکارت ناميده اند وپايه هاي روش علمي شکل گرفت تا در قرن بيستم جان ديويي روش علمي را اجرايي کرد.
مراحل روش علمي:
1-پي بردن به حل مسئله -2جستجوي پيشينه 3- تدوين فرضيه4-مشاهده و آزمون
فرضيه 5-پذيرش،رد يا تعديل کردن فرضيه
درمرحله اول پژوهشگر با ملاحظه ي يک وضعيت غير قابل انتظار که براي اومهم يا ناآشنا باشد برانگيخته مي شود يا به قول ديويي با يک موقعيت نا معين روبرو مي شود.
درمرحله دوم به جستجوي سابقه ي موضوع مي پردازد تا بتواند عواملي که به طور بالقوه به بروز مسئله انجاميده است اطلاعات به دست آورد.
در مرحله سوم به تدوين فرضيه مي پردازد.
درمرحله چهارم به انجام دادن مشاهده مي پردازد.
درمرحله پنجم با توجه به داده هاي حاصل ازمشاهده به سوال ويژه ي تحقيق پاسخ داده فرضيه را رد کرده ويا به طور موقت آن را رد نمي کند ويا اينکه به تعديل فرضيه مي پردازد.
تفاوت روش علمي با ساير روشهاي شناخت:
در اين قسمت به چند نمونه از آنها اشاره ميکنيم.
الف)کليشه يا تفکر قالبي:
عبارت است از به يک نظر از پيش تشکيل شده در ذهن جمعي گروههايي از جامعه اشاره دارد که مانع قضاوت و شناخت منطق افراد نسبت به ديگران شده و ويژگي هاي خاصي را به تمام اعضاي يک گروه ديگر يا مجموعه اي متفاوت نسبت مي دهد.اين امر سبب مي شود افراد بر پايه ي اطلاعاتي ناچيز و تصورهاي کليشه اي خود که غالبا بر گرفته از جامعه و يا رسانه ها است،بدون آن که شناخت کافي از ديگران داشته باشند نسبت به آنها قضاوت کنند.
ب)وحي يا الهام:
وحي در لغت به هر نوع القاي آگاهي نظير اشاره، آواز،الهام،رويا،وسوسه و... اطلاق مي شود.در اصطلاح مفسران قرآني وحي ارتباط معنوي است که براي پيامبران الهي جهت دريافت پيام آسماني از راه اتصال به غيب برقرار مي شود.وحي برپيامبران دو گونه است:القا در قلب،يعني شيوه الهام يا روياهاي صادقانه- سخن گفتن ازآن سوي حجاب الهي با فرستادن جبرئيل.
ج)رسانه هاي گروهي:
عبارتست ازمجموعه اي از وسايل ارتباطي که عموما ارتباطي يکسويه را دنبال مي کنند.رسانه هاي ديداري وشنيداري مثل تلويزيون وراديو از جمله مهمترين رسانه هاي گروهي هستند از سوي ديگر رسانه هاي گروهي چاپي نيز دسته ديگري از رسانه هاي گروهي هستند که بنا به گفته جان لاک انگليسي همچنان جايگاه خود را به عنوان رکن چهارم دموکراسي حفظ کرده اند.امروزه با گسترش استفاده روزافزون از اينترنت رسانه هاي برآمده از فضاي اينترنت جايگاه ويژه اي دارند که امکان تعامل مخاطب را فراهم مي کنند.
منابع:
-1روش هاي پژوهش آميخته از دکترسياوش شوريي
-2منبع درسنامه علوم قرآني ازحسين جوان آراسته
....................................................................
Mahsa Zafari
سوال 1:
مراحل عمده ي روش علمي به شرح زير است
1 ) انتخاب عنوان تحقيق : انتخاب عنوان يکي از مراحل اجراي يک پژوهش است که داراي ويژگيهاي مختلفي است. اولين ويژگي موضوع «علاقه پژوهشگر» براي انجام آن است. دومين ويژگي «تازه بودن» موضوع پژوهش است تا از دوباره کاري پرهيز شود. ويژگي سوم «قابل پژوهش بودن» آن است يعني از نظر زمان و مکان قابل اجرا باشد. ويژگي هاي ديگر موضوع عبارتند از : در حد توانايي محقق باشد، داراي اهميت و مرتبط با نيازهاي جامعه باشد. قاعده ي کلي براي عنوان پژوهش اين است که عنوان نه خيلي کلي باشد که قابل پژوهش نباشد و نه خيلي جزئي که ارزش تحقيق نداشته باشد.
عنوان پژوهش بايد به صورت يک عبارت مصدري و بيانگر متغيرهاي اصلي پژوهش باشد.
2ـ بيان مسأله : بيان مسأله تحقيق حساس ترين و مهم ترين مرحله تحقيق است. در اين مرحله پژوهشگر پس از يک مقدمه که تصوير کلي از مسأله را ارائه مي دهد زمينه ها، وضعيت و موقعيتي که مسأله در آن رخ داده را توصيف مي کند، علل بروز مسأله و زمينه هاي شکل گيري آن را بيان مي کند، ضرورت و اهميت آن را توضيح مي دهد و سؤال يا سؤال هاي اساسي که به دنبال يافتن پاسخ آنهاست را بيان مي نمايد.
3ـ پيشينه تحقيق : بخشي از هر تحقيق پيدا کردن و خواندن کتاب ها و مجلات، روزنامه ها، اطلاعات رايانه اي و پژوهش هاي مربوط به موضوع تحقيق است. مطالعه پيشينه به نو بودن تحقيق شما و عدم تکرار پژوهش ديگران به شما کمک مي کند.
4ـ بيان گزاره هاي تحقيق : الف ) اهداف پژوهش : در اين قسمت پژوهشگر تعيين مي کند که به دنبال چه چيزي است. اهداف پژوهش بايستي در راستاي مسأله تحقيق و قابل دسترسي باشند.
ب ) فرضيه هاي تحقيق : فرضيه حدس عالمانه اي است درباره روابط بين دو يا چند متغير که به صورت جمله خبري بيان مي شود و نشان دهنده نتايج مورد انتظار است.
5ـ مشخص کردن متغيرها : در اين بخش پژوهشگر متغيرهاي اساسي پژوهش را مشخص و تعريف مي نمايد. متغير عبارتست از ويژگي که از فردي به فرد ديگر تغيير مي کند و مقادير مختلفي مي پذيرد و نسبت به افراد و يا اشياء يا فضاها و مکانها و شرايط مختلف اندازه هاي مختلفي مي پذيرد.
6 ـ تعيين ابزار اندازه گيري : براي آزمون يک فرضيه محقق بايد ابزاري را بسازد يا از يک ابزار استاندارد که قبلاً ساخته شده استفاده نمايد تا بتواند اطلاعات لازم را به وسيله آن تهيه نمايد. انواع ابزارهاي پژوهشي عبارتند از : مشاهده، پرسشنامه، چک ليست، مصاحبه و آزمون.
7ـ مشخص کردن جامعه ي مورد بررسي و نمونه : جامعه ي آماري عبارتست از مجموعه اي از افراد يا اشياء که داراي حداقل يک صفت مشترک باشند. مثلاً اگر دانش آموزان دوره متوسطه شهر همدان جامعه آماري يک پژوهش باشند، دانش آموز دوره متوسطه بودن در شهر همدان صفت مشترک آنهاست.
زماني که مطالعه کل جامعه در عمل امکان پذير نباشد يا مقرون به صرفه نباشد از جامعه آماري تعدادي به عنوان نمونه انتخاب مي شوند و اطلاعات لازم از گروه نمونه جمع آوري مي شود. سپس به جامعه تعميم داده مي شود.
8 ـ روش تحقيق : پژوهشگر معمولاً در اين مرحله روش تحقيق خود را مشخص و معرفي مي نمايد. اگر داده هاي مورد نياز تحقيق را ملاک دسته بندي انواع روش هاي تحقيق قرار دهيم معمولاً سه روش عمده ي تاريخي، آزمايشي و توصيفي خواهيم داشت.
9 ـ گردآوري داده ها : در اين مرحله پژوهشگر با استفاده از ابزار مناسب، اطلاعات مورد نياز را جمع آوري مي نمايد.
10 ـ تنظيم و تلخيص داده ها : منظور از تلخيص داده ها، تنظيم و تبديل داده ها به صورتي خلاصه تر است که در قالب جداول و نمودارها داده ها خلاصه، طبقه بندي و ارائه مي گردند.
سوال 2:
روش علمي با اساير روش ها از لحاظ ارزشيابي فرق چنداني ندارد ولي ويژگي هايي دارد که اين روش را از ساير روش ها متمايز مي کند که ويژگي هاي اين روش عبارتند از:
1) در اين روش مسير پژوهش کاملا مشخص است و نتايج آن قابل آزمايش و قابل تکرار است.
2) تهيه گزارش و ارائه گزارش به متخصصين جزو اين روش است.
3) اين روش قابل مشاهده است و و عينيت دارد.
..................................................................
Mahshid Biglarpour
پاسخ تکليف اول
روش علمي يکي از روش هاي شناخت است.اين روش،به عنوان روشي معتبر در روش
تحقيق استفاده ميشود.از لحاظ ارزشيابي تفاوتي با ساير روش هاي شناخت ندارد ولي
داراي ويژگي هايي است که اين روش را از روش هاي ديگر شناخت متمايز ميکند.از
جمله اين ويژگي ها: قابل آزمايش بودن،مشاهده پذيربودن و قابل اثبات شدن)ارايه
گزارش به متخصصين( ميباشد.
مراحل روش علمي به ترتيب زير ميباشد:
1.انتخاب موضوع
2.شناسايي منابع
3.تدوين طرح تحقيق
4.جمع آوري اطلاعات
5.دسته بندي،تحليل و پردازش اطلاعات
6.جمع بندي و نتيجه گيري
7.تدوين گزارش تحقيق
............................................................