پاسخگوي گرامي : لطفاًقبل از پاسخ دادن به نکات زير توجه فرماييد :

ين پرسشنامه داراي 370 عبارت است .لطفاً عبارات را به دقت بخوانيد وپاسخي که به بهترين نحو ، نظر شما را در رابطه با آن عبارت نشان مي دهد با پاسخ بلی و خیرو با عدد ( 1 ) علامت بزند.

لطفاً جنسیت خود را با نوشتن عدد یک زیر جنسیت خودتان ثبت نماید جنسیت

زن مرد

نام ونام خانوادگي:                                   سن:                                         تحصيلات:

شغل:

شماره عبارات بلي خير

1 مجلات مکانيکی را دوست می دارم .

2 اشتهايم خوب است .

3 بيشتر روزهای تر وتازه واستراحت کرده از خواب بيدار می شوم .

4 فکر می کنم که از کار کتابداری خوشم می آيد .

5 با کوچکترين صدا از خواب بيدار می شوم .

6 پدرم مرد خوبي است ( در صورت فوت ) پدرم مرد خوبي بود .

7 از خواندن مقالات جنايی در روزنامه ها خوشم می آيد .

8 دست وپايم معمولاٌ به اندازه کافی گرم اند .

9 زندگی روزانه ام پر از چيز هايي است که مرا علاقه مند نگه می دارد .

10 به همان اندازه در انجام کار قدرت  دارم که قبلاٌ داشتم .

11 بيشتر وقت ها مثل اين که چيزی در گلويم وجود دارد.

12 زندگی جنسی ام رضايت بخش است .

13 مردم بايد در فهم روياهای خود بکوشند ، براساس آن عمل کنند ويا از آنها اندرز گيرند .

14 از داستان های پليسی ومرموز لذت می برم .

15 تحت فشار زياد کار می کنم .

16 گاه به چيزهاي خيلی بدی فکر می کنم که نمی توان درباره آنها صحبت کنم .

17 مطمئنم که در زندگی کلاه سرم می رود.

18 مشکل تهوع واستفراغ دارم .

19 وقتی شغل جديدی می گيرم ، دوست دارم بدانم که در اين کار چه کسی مهم  است تا خود را به او نزديک کنم .

20 به ندرت دچار يبوست می شوم .

21 بعضی وقت ها خيلی دلم خواسته خانه وزندگی راترک گويم .

22 مثل اين که هيچکس مرا درک نمی کند .

23 گاه آنچنان به خنده يا گريه می  افتم که نمی توانم جلوی خودم را بگيرم.

24 بعضی وقت ها ارواح شيطانی تسخيرم می کند .

25 دوست دارم خواننده شوم .

26 موقعی که به دردسر می افتم ، ترجيح می دهم دهانم را ببندم وحرفی نزنم .

27 اگر کسی به من بدی کند ، حس می کنم فقط به خاطر تلافی بايد در صورت امکان همان بلا را سرش بياورم .

28 هفته ای چند بار  به علت ناراحتی معده دچار مشکل می شوم .

29 گاهی وقتها دلم می خواهد فحش بدهم .

30 هر چند شب يک بار دچار کابوس می شوم .

31 مشکل است حواسم را روی کار يا شغلی متمرکز سازم .

32 تجربه های مخصوص وعجيب وغريبی در زندگی داشته ام .

33 به ندرت نگران سلامتی ام هستم .

34 به خاطررفتارهای جنسی ام هيچ گاه دچار دردسر نشده ام .

35 در جوانی ، گاه دزدی می کردم .

36 بيشتر اوقات سرفه می کنم .

37 بعضی وقت ها دلم می خواهد چيزهائی را بشکنم .

38 دوره هائی به مدت چند روز ، چند هفته وبا چند ماه وجود داشته که کاری انجام نداده ام ، زيرا دست ودلم بکار نمی رفته .

39 خوابم آشفته وناآرام است .

40 بيشتر وقت ها بنظر می رسد که تمام سرم درد می کند .

41 هميشه راست نمی گويم .

42 اگر مردم برايم نمی زدند ، بيشتر از اين ها موفقيت داشتم .

43 قدرت قضاوتم بهتر از هر وقت ديگر است .

44 در هفته ، يک يا چند بار ، ناگهان بدون دليل مشخصی احساس داغی در تمام بدنم می کنم .

45 به اندازه اغلب دوستانم از سلامت جسم برخوردارم .

46 ترجيح می دهم ازکناردوستان دوران تحصيلی ويا اشخاصی که آنها را می شناسم ولی مدت ها است آنها را نديده ام رد شوم وحرفی نزنم مگر آن که اول آنها ابراز آشنايی کنند .

47 تقريباٌ هيچ وقت در ناحيه قلب ويا سينه احساس درد نمی کنم .

48 بيشتر وقت ها ترجيح می دهم بنشينم وخيالبافی کنم تا اين که کاری ديگر انجام دهم .

49 آدم خيلی اجتماعی هستم .

50 غالباً مجبور بوده ام دستورات کسی را اطاعت کنم که به اندازه من نمی دانسته است .

51 تمام سرمقاله های يک روزنامه را هر روز نمی خوانم .

52 به شيوه درستی زندگی نکرده ام .

53 غالباً در قسمت هائی از بدنم احساسی مثل سوزش ، قلقلک ، مورمورشدن ويا خواب رفتن می کنم .

54 خانواده ام ازشغلی که انتخاب کرده ام (يا از شغلی که تصميم به انتخاب آن برای تمام عمردارم ) خوششان نمی آيد .

55 گاه روی مسئله ای آن قدر پا فشاری می کنم که ديگران تحمل شان را نسبت به من از دست می دهند .

56 کاش به اندازه ای که ديگران دلشاد به نظر می رسند ، خوشحال بودم .

57 خيلی به ندرت پشت گردنم احساس درد می کنم .

58 فکر می کنم بسيارند مردمانی که برای جلب توجه وهمدردی ديگران بدبختی های خودرا بزرگ ترجلوه می دهند .

59 هرچند روز يک بار يا بیشتر در عمق معده ام احساس ناراحتی می کنم .

60 وقتی با ديگران هستم صداهای عجيبی می شنوم که مرا ناراحت می کند .

61 شخص مهمی هستم .

62 اغلب آرزو کرده ام کاش دختر بودم ( يا اگر دختر هستيد) از اين که دخترم هيچ گاه احساس تاسف نکرده ام.

63 احساسم به آسانی جريحه دار نمی شود .

64 از خواندن داستان های عاشقانه لذت می برم .

65 بيشتر اوقات غمگينم .

66 بهتر بود اگر تمام قوانين را دور می ريختند.

67 شعر را دوست دارم.

68 گاه حيوانات را آزار می دهم .

69 فکر می کنم از کار جنگلبان خوشم بيايد.

70 در جر وبحث با ديگران به سادگی مغلوب می شوم .

71 در اين روزها اميد مهم شدن خود را در آينده ، به سهولت از دست می دهم .

72 گاه روح از بدنم می رود .

73 واقعاً اعتماد به نفس ندارم .

74 دوست دارم گلفروش باشم .

75 معمولاً احساس می کنم که زندگی با ارزش است .

76 قبولاندن حقيقت به مردم جر وبحث بسيار می خواهد .

77 هر چند وقت يکبار کار امروز را به فردا می افکنم .

78 اکثر کسانيکه مرا می شناسند ، از من خوششان می آيد .

79 اگر مسخره ام کنند اهميت نمی دهم .

80 کاش پرستار بودم .

81 فکر می کنم اکثر مردم برای ترقی کردن متوسل به دروغ گوئی می شوند .

82 کار هائی زيادی از من سر می زند که بعداً از انجام آنها پشيمان می شوم ( به نظر می رسد پشيمانی من بيش از ديگران است ) .

83 با افراد خانواده ام به ندرت جر وبحث می کنم .

84 دو سه باری به دليل سوء رفتار ، از مدرسه اخراج شده ام .

85 بعضی وقت ها به انجام کاره های مضر وناراحت کننده علاقمند می شوم .

86 دوست دارم به مهمانی ومجالس بزن وبکوب بروم .

87 با مسائلی برخورد کرده ام که راه حل های متعدد داشته اند ومن نتوانسته ام  درباره آنها تصميم بگيرم .

88 معتقدم که زنان بايد به اندازه مردان آزادی جنسی داشته باشند .

89 سخت ترين مبارزات من با خودم است .

90 پدرم را دوست دارم ( ودر صورت فوت ) پدرم را دوست می داشتم .

91 خيلی کم از پرش وانقباض عضله نارحت می شوم .

92 اهميت نمی دهم چه بر سرم می آيد .

93 هر وقت حالم خوب نيست کج خلق می شوم .

94 بيشتر وقتها احساس می کنم کاری خلاف وشيطانی انجام داده ام .

95 بيشتر اوقات خوشحالم .

96 اشياء ، حيوانات ویا افرادی را در اطراف خودم می بينم که ديگران نمی بينند .

97 مثل اينکه بيشتر وقتها سرم سنگين ويا دماغم گرفته است .

98 بعضی ها چنان رئيس مابند که حتی وقتی می دانم حق با آنها ست دلم می خواهد خلاف دستورشان عمل کنم .

99 کسی در کارم کارشکنی می کند .

100 هيچگاه کار خطرناکی را به جهت هيجان آن انجام نداده ام .

101 اغلب احساس می کنم که نواری محکم دور سرم بسته شده .

102 گاه عصبانی می شوم.

103 از بازی يا مسابقه ورزشی زمانی بيشتر لذت می برم که روی آن شرط بندی می کنم .

104 درستکاری بيشتر مردم بخاطر ترس از رسوائی است .

105 در مدرسه بعضی وقت ها به سبب رفتار ناپسند به دفتر مدير احضار می شد .

106 لحن کلامم مثل هميشه است ( نه تند ، نه آهسته ، نه جويده ونه گرفته )

107 آداب غذا خوردنم در خانه ،بخوبی زمانی نیست که با ديگران در خارج از خانه غذا می خورم .

108 هر کس که بتواند وبخواهد زياد کا رکند ، شانس زيادی برای موفقيت دارد .

109 مثل اينکه تقريباً به اندازه اطرافيانم لايق وبا هوش هستم .

110 برای کسب منفعت يا حفظ يک موقعيت ، اکثر مردم حاضرند دست به تقلب هم بزنند .

111 دچار ناراحتی شديد معده هستم .

112 هنر های دراماتيک ( نمايش ، تاتر وغيره ) را دوست دارم .

113 می دانم مسئول اغلب گرفتاری هايم کيست .

114 گاه چنان شيفته وسايل خصوص ديگران ، چون کفش ، دستکش وغيره می شوم که دلم می خواهد آنها را بردارم ويا به سر قت برم ، حتی اگر مصرفی برايشان نداشته باشم .

115 منظره خون نه مرا می ترساند ونه حالم را بهم می زند .

116 اغلب اوقات نمی توانم بفهم چرا تا اين حد عصبی وبد خلق شده ام .

117 هيچوقت با استفراغ ويا سرفه ، خون بالا نياورده  ام .

118 از ابتلا به بيماری نگران نيستم .

119 از جمع آوری گل وپرورش گياه خانگی خوشم می آيد.

120 مکرراً متوجه شده ام که بايد برای آنچه صحيح می پندارم مبارزه کنم .

121 هيچگاه به اعمال غير عادی جنسی دست نزده  ام .

122 گاه افکارم سريتعر از آن پيش رفته که بتوانم آنها را بيان کنم .

123 اگر بتوانم بدون خريد بليط وارد سينما شوم ومطمئن باشم کسی متوجه نمی شود اين کار را می کنم .

124 وقتی کسی کار خوبی در حق من انجام می دهد ، غالباً درباره دليل پنهانی وخصوصی وی در انجام آن کار شک    می کنم .

125 گمان دارم زندگی خانوادگی ام به خوشی زندگی اغلب کسانی است که می شناسم .

126 به اجرای قاطع قانون معتقدم .

127 انتقاد يا سرزنش مر ابشدت می رنجاند .

128 دوست دارم آشپزی کنم .

129 اعمال اطرافيان ، رفتار مراتاحدی زيادی تحت تاثير قرار می دهد.

130 گاه واقعاً احساس می کنم آدم بی فايده ای هستم .

131 در بچگی من وگروه دوستانم سعی می کرديم در همه مشکلات نسبت به هم وفادار باشيم .

132 به زندگی پس از مزگ معتقدم .

133 دوست دارم يک سرباز باشم .

134 گاه دلم می خواهد با کسی کتک کاری کنم .

135 اغلب اوقات چون نتوانسته ام به اندازه کافی سريع تصميم بگيرم ، چيزهائی رااز دست داده ام .

136 وقتی در حال انجام کاری مهم هستم ، اگر کسی سئوالی از من کند ويا بخواهد به نحوی مزاحم کارم شود ، از کوره در می روم .

137 عادت داشتم خاطرات روزانه ام را يادداشت کنم .

138 به نظرم عليه من توطئه می شود .

139 ترجيح می دهم در بازی برنده باشم تابازنده .

140 اغلب شبها بدون فکر ياخيال ناراحت کننده به خواب می روم .

141 در چند سال اخير، اغلب اوقات سلامت بوده ام .

142 هيچوقت دچار حمله يا تشنج نشده ام .

143 وزنم نه زياد است ونه کم .

144 فکر می کنم کسی در تعقيبم است .

145 خيال می کنم اغلب بی جهت تنبيه می شوم .

146 به آسانی به گريه می افتم .

147 چيزهائی را که می خوانم به خوبی گذشته نمی فهمم .

148 هيچوقت حالم بهتر از حالا نبوده است .

149 گاهی احساس می کنم که فرق سرم حساس شده است .

150 بعضی وقتها احساس می کنم انگار بايد خودم يا ديگری را مجروح کنم .

151 خيلی ناراحت می شوم اقرار کنم کسی توانسته زيرکانه سرم را کلاه گذارد .

152 زود خسته نمی شوم .

153 دوست دارم افراد سرشناس را بشناسم زيرا شناخت آنها احساس مهم بودن به من می دهد .

154 وقتی از بلندی به پايين نگاه می کنم می ترسم .

155 از گرفتاری قانونی هيچ يک از اعضاء خانواده ام ناراحت نمی شوم .

156 فقط زمانی که از اين طرف به آن طرف سير وسياحت می کنم ، دلشادم .

157 طرز فکر ديگران درباره من ناراحتم نمی کند .

158 از مسخره بازی در ميهمانی ناراحت می شوم ، حتی اگر ديگران دست به چنين کاری زنند .

159 هيچوقت غش نکرده ام .

160 مدرسه را دوست داشتم .

161 برای آنکه معلوم نشود آدم خجولی هستم ، با يد مرتباً با خود مبارزه کنم

162 کسی سعی در مسموم کردنم داشته است .

163 از مار زياد نمی ترسم .

164 هيچوقت يا به ندرت دچار سر گيجه می شوم .

165 حافظه ام خوب است .

166 درباره مسائل جنسی نگران هستم .

167 به هنگام آشنا شدن با افراد جديد ، سر صحبت باز کردن برايم سخت است .

168 در زندگی ام دوره هائی وجود دارد که در آن دست به کارهائی زده ام ، بدون آنکه بدانم چه کرده ام .

169 وقتی حوصله ام سر می رود ، دلم می خواهد شلوغ کنم .

170 می ترسم عقلم را از دست بدهم .

171 باپول دادن به گدا مخالفم.

172 وقتی می خواهم کاری انجام دهم ،غالباً متوجه می شوم که دستم می لرزد.

173 می توانم مدتی طولانی مطالعه کنم ،بدون آنکه چشمم خسته شود .

174 دوست دارم راجع به کارهائی که انجام می دهم مطالعه کنم .

175 بيشتر اوقات در تمام تنم احساس ضعف می کنم .

176 خيلی کم دچار سردرد می شوم .

177 مهارت ودقت دستهايم کم نشده .

178 گاه که از چيزی خجالت می کشم خيلی عرق می کنم واز اين حيث ناراحت می شوم .

179 در حفظ تعادل به هنگام راه رفتن تاکنون مشکلی نداشته ام .

180 در ذهنم اختلالی وجود دارد .

181 تا به حال تنگی نفس يا آسم نداشته ام .

182 حمله هائی به من دست داده که طی آن نمی توانستم حرکات وگفتار خود را کنترل کنم ، ولی درعين حال می دانستم در اطرافم چه می گذرد .

183 همه کسانی را که می شناسم دوست می دارم .

184 خيلی کم خيالبافی می کنم .

185 کاش اين قدر خجالتی نبودم .

186 از انجام امور مالی ترس ندارم .

187 اگر خبرنگار بودم دوست می داشتم اخبار تئاتر را گزارش کنم .

188 از بازی وسرگرميهای مختلف لذت زياد می برم .

189 از لاس زدن خوشم می آيد .

190 اطرافيانم با من مثل يک بچه رفتار می کنند تافردی بالغ .

191 دلم می خواهد روزنامه نگار باشم .

192 مادرم زن خوبی است ( ودر صورت فوت ) مادرم زن خوبی بود .

193 هنگام راه رفتن خيلی سعی می کنم روی شکاف پياده رو پا نگذارم .

194 روی پوستم جوشی نزده وترکی نخورده که موجب نگرانيم شود .

195 محبت وصميمت در خانواده من، درمقايسه با ساير خانواده ها خيلی کمتر است .

196 غالباً از چيزی دلواپسی دارم .

197 فکر می کنم کار يک مقاطعه کار ساختمان را دوست دارم .

198 اغلب اوقات صداهائی می شنوم که نمی دانم از کجا می آيد .

199 به علم علاقمندم .

200 برايم مشکل نيست از دوستان کمک بخواهم ، حتی اگر نتوانم محبت ايشان را جبران کنم .

201 از شکار خيلی خوشم می آيد .

202 والدينم اغلب نسبت به اشخاصی که با آنها معاشرت داشتم اعتراض می کردند .

203 گاه کمی غيبت می کنم .

204 حس شنوائی من ظاهراً بخوبی ساير ين است .

205 بعصی از افراد خانواده عادتی دارند که سبب ناراحتی وعصبانيت زياد من می شود .

206 گاهی اوقات احساس می کنم به شکلی غير عادی وخيلی سهل تصميم می گيرم .

207 دوست دارم عضو چند باشگاه باشم .

208 به ندرت متوجه می شوم که قلبم تند می زند وخيلی هم کم دچار تنگی نفس می شوم .

209 دوست دارم درباره مسائل جنسی حرف بزنم .

210 دوست دارم به جاهائی که نديده ام سفر کنم .

211 برنامه زندگی به من الهام شده است که تا کنون براساس وظيفه ، آنرا به دقت دنبال کرده ام .

212 بعضی وقتها سد راه ديگران شده ام ، نه به دليل اهميت کارشان بلکه  بخاطراصول .

213 زود عصبانی می شوم ولی زودهم فروکش می کنم .

214 کاملاً مستقل وآزاد از مقررات خانواده بوده ام .

215 خيلی غصه می خورم .

216 کسی سعی کرده جيبم را بزند .

217 تقريباً همه خويشاوندانم با من همدردند.

218 گاه آنچنان بی قرارم که نمی توانم مدتی طولانی يک جا بنشينم .

219 در عشق نااميدشده ام.

220 هرگز از قيافه ام نگرانی ندارم

221 اغلب چيزهائی به خواب می بينم که بهتر است نزد خود محرمانه نگهدارم .

222 نکات مهم امور جنسی را بايد به کودکان آموخت .

223 معتقدم که بيش از ديگران عصبی نيستم .

224 خيلی کم درد دارم ، يا اصلاً ندارم .

225 روش من برای انجام کارها ، سبب سوء تعبير ديگران می شود .

226 گاهی اوقات بدون هيچ دليلی وحتی هنگامی که اوضاع ناجور است نشاط فراوان به من دست می دهد وخود را برفراز ابرها احساس می کنم .

227 کسانی را که می خواهند خواسته هايشان را در اين دنيا به هر قيمتی که شده به چنگ آورند ، ملامت نمی کنم .

228 هستند افرادی که سعی دارند عقايدم را بدزدند.

229 گاه چنان دچار بهت وحيرت شده ام که سبب وقفه در کارم گشته و نمی دانسته ام در اطرافم چه می گذرد .

230 می توانم با کسانی که کارهايشان به نظر من اشتباه است رفتاری دوستانه داشته باشم .

231 دوست دارم در جمعی باشم که با يکديگر شوخی ومزاح می کنند .

232 گاهی اوقات در انتخابات به کسانی رای می دهم که درباره شان اطلاع خليی کمی دارم .

233 شروع هر کاری برايم مشکل است .

234 معتقدم آدمی نفرين شد ه ام .

235 در مدرسه دير درس را ياد می گرفتم .

236 اگر نقاش بودم دوست داشتم گل بکشم .

237 از اينکه چهره زيباتری ندارم ، نارحت نيستم .

238 حتی در روزهای خنک هم زود عرق می کنم .

239 کاملاً اعتماد به نفس دارم .

240 گاهی اوقات دزدی نکردن ويا کش نرفتن چيزی از مغازه برايم غير ممکن بوده است .

241 مطمئن تر است که به هيچ کس اعتماد نکنم .

242 هفته ای يکبار يا بيشتر بشدت هيجان زده می شوم .

243 وقتی در ميان جمع هستم ، يافتن مطلب مناسب برای صحبت برايم مشکل است .

244 وقتی دلم می گيرد ، غالباً يک چيز هيجان انگيز می تواند از آن حالت بيرونم آورد .

245 وقتی که خانه را ترک می کنم نگران قفل بودن در وبسته بودن پنجره ها نيستم .

246 معتقدم که گناهانم بخشنودنی نيستند .

247 يک يا چند جای پوستم بی حس است .

248 وقتی ديگران خودشان اجازه سوءاستفاده می دهند ،من فردی را که از آنها سوء استفاده می کند راملامت نمی کنم .

249 قدرت بينائی ام بخوبی سالهای قبل است .

250 بعضی وقتها آنقدر مجذوب زيرکی بعضی از مجرمين شده ام که آرزو می کردم گير نيفتند .

251 اغلب احساس کرده ام که غريبه ها انتقاد آميز به من نگاه می کنند .

252 مزه همه چيز برايم يکسان است .

253 روزانه بطور غير عادی مقدار زيادی آب می نوشم .

254 اکثر مردم دوست می گیرند ، چون احتمالاً دوستان برايشان مفيد خواهند بود .

255 خيلی کم متوجه شده ام که گوشهايم زنگ بزنند ويا وزوز کنند .

256 گاهی اوقات نسبت به افراد خانواده ام که معمولاٌ دوستشان دارم ، احساس تنفر می کنم .

257 اگر خبرنگار بودم دوست داشتم خبرهای ورزشی را گزارش کنم .

258 در طول روز می توانم بخوابم ولی شبها خوابم نمی برد .

259 مطمئن هستم پشت سرم غيبت می کنند .

260 گاه به شوخی های مستحجن وبی ادبی می خندم .

261 در مقايسه با دوستانم کمتر می ترسم .

262 هر گاه در جمعی از من خواسته شود درباره موضوعی که از آن آگاهم بحث واظهار نظر کنم ، خجالت نمی کشم .

263 وقتی می بينم جنايت کاری بوسيله دفاع يک وکيل زبردست از مجازات رهائی می يابد از قانون بيزار می شوم .

264 در نوشيدن مشروبات الکلی افراط کرده ام .

265 احتمالاً با مردم صحبت نمی کنم مگر آنکه آنها سر صحبت را با من باز کنند .

266 هيچ گاه با قانون در گيری نداشته ام .

267 بعضی وقت ها بدون هيچ دليل خاصی احساس سرحال بودن می کنم .

268 کاش افکار مربوط به مسائل جنسی ناراحتم نمی کرد .

269 اگر برای چند نفر گرفتاری پيش آيد بهترين کاراين است که داستانی بسازندوهمگی درباره آن يک جور اظهار نظرکنند .

270 از مشاهده رنج کشيدن حيوانات ناراحت نمی شوم .

271 فکر می کنم احساساتم از بيشتر مردم شديدتر است .

272 هيچ وقت در زندگی از عروسک بازی خوشم نيامده .

273 اغلب اوقات زندگی برايم فشار آور است .

274 در بعضی از مسائل آنقدر حساسيت دارم که نمی توانم درباره آنها حرف بزنم .

275 صحبت کردن در مقابل کلاس در مدرسه خيلی برايم مشکل بود .

276 مادرم را دوست دارم ( ودر صورت فوت ) مادرم را دوست داشتم .

277 حتی وقتی هم با ديگران هستم غالباً احساس تنهائی می کنم .

278 از همدردی ديگران به حد کافی برخوردار می شوم .

279 از شرکت در بعضی بازيهائی که خوب بلد نيستم امتناع می ورزم .

280 بنظر می رسد من نيز به سرعت ديگران دوست پيدا می کنم .

281 دوست ندارم اطرافم شلوغ باشد .

282 به من گفته اند که در خواب راه می روم .

283 کسی که بخاطر محافظت نکردن از اشيا ارزشمندی ،دزدی را برای سرقت وسوسه می کند ، به اندازه دزد قابل سرزنش است  .

284 فکر می کنم تقربیاً همه مردم برای فرار از گرفتاری متوسل به دروغ می شوند .

285 من حساس تر از بيشتر مردم هستم .

286 اغلب مردم باطناً دوست ندارند برای کمک به ديگران قدمی بردارند .

287 اغلب خوابهای من درباره موضوعات جنسی است .

288 والدين واعضاء خانواده ام بيش از حد لزوم از من ايراد می گيرند .

289 به آسانی شرمنده ( خجالت زده )می شوم .

290 نگران در آمدوکارم هستم .

291 هرگز عاشق کسی نشده ام .

292 کارهائی که بعضی از افراد خانواده ام انجام داده اند مرا ترسانده است .

293 تقریباً هيچ وقت خواب نمی بنينم .

294 روی گردنم اغلب لکه های سرخ ديده می شود .

295 هيچ وقت دچار فلج يا ضعف غير عادی عضلانی نشده ام .

296 گاه بی آنکه سرما خورده باشم صدايم می گيرد وقادر به تکلم نمی باشم .

297 اکثراً پدرم ومادرم حتی در مواردی که غير منطقی به نظرم می رسيد مجبور به اطاعتم می گردند.

298 گاه بوهای عجيب وخاصی به مشامم می رسد .

299 نمی توانم فکرم را روی يک موضوع متمرکز کنم .

300 دليل دارم که نسبت به يک يا چند تن از اعضاء خانواده ام احساس حسادت کنم .

301 بیشتر اوقات درباره کسی يا چيزی احساس اضطراب می کنم .

302 به آسانی حوصله ام از ديگران سر می رود .

303 اغلب اوقات آرزو می کنم کاش مرده بودم .

304 بعضی وقتها چنان هيجان زده ام که مشکل به خواب می روم .

305 مسلماً بیش از سهم خود ، در مورد چيز ها نگران بوده ام .

306 ديگران به آنچه برسر انسان می آيد اهميت چندانی نمی دهند .

307 گاه گوشم چنان خوب می شنود که نگران می شوم .

308 آنچه را که ديگران به من می گويند بلافاصله فراموش می کنم .

309 معمولاً بايد قبل از انجام کاری ، هر قدر کوچک وبی اهميت ، مکث کنم وبه تفکر پردازم .

310 در خيابان اغلب مسيرم را تغييرمی دهم تا با کسی که می شناسم روبرو نشوم .

311 اغلب احساس می کنم که اشيا ءواقعی نيستند .

312 تنها قسمت جالب روزنامه بخش فکاهياتش است .

313 به شمردن چيزهای بی اهميت مثل تير چراغ برق ولامپ وغيره عادت دارم .

314 دشمنانی ندارم که واقعاً بخواهند به من آسيب برسانند .

315 در مقابل اشخاصی که بيش از حد انتظارم رفتاری دوستانه با من دارند ، حالت دفاعی به خود می گيرم .

316 افکار عجيب وخاصی دارم .

317 وقتی که بايد برای مسافرت کوتاهی از خانه خارج شوم ، مضطرب وناراحت می شوم .

318 معمولاً انتظار دارم در انجام کارهايم موفق شوم .

319 وقتی تنها هستم صداهای عجيبی می شنوم .

320 از اشخاص يا چیزهائی که می دانم نمی توانسته اند به من صدمه ای زنند ،ترسيده ام .

321 از اين که سر خود وارد اطاقی شوم که ديگران جمع اند ومشغول گفتگو ، ترسی ندارم .

322 از بکار بردن چاقو ويا هر چيز خيلی برنده ونوک تيز می ترسم .

323 گاه از اذيت کردن کسانی که دوستشان دارم لذت می برم .

324 به آسانی می توانم ديگران راازخودبترسانم وگاه اين کاررابعنوان تفريح انجام می دهم .

325 به نظر می رسد که بيشتر از ديگران در تمرکز فکر دچار اشکال می شوم .

326 از آنجائی که به توانائی خود اعتماد نداشته ام بارها از انجام کار منصرف شده ام .

327 لغات بد وغالباً خيلی زشت به فکرم می رسند ونمی توانم آنها رااز سر بيرون کنم .

328 گاهی اوقات فکری بی اهميت به ذهنم خطور می کند وچندين روز آزارم می دهد .

329 تقريباً همه روزه اتفاقی می افتد که مرا می ترساند .

330 گاه سرشار از انرژی ونيرو هستم .

331 معمولاً کارها را سخت می گيرم .

332 چه بسا کسی که دوستش دارم آزارم داده ، ولذت هم برده ام .

333 مردم حرفهای بد وتوهين آميز درباره من می زنند .

334 در جای سر پوشيده ودر بسته احساس نارحتی می کنم .

335 بيشتر از حد معمول کمرو وخجالتی نيستم .

336 کسی روی فکرمن کنترل دارد .

337 در ميهمانی ها بيشتر تنها ويا کنار فقط يک نفر ديگر می نشينم وبه جمع ملحق نمی شوم .

338 غالباً از مردم مایوس می شوم .

339 بعضی اوقات احساس کرده ام مشکلات آنچنان انبوه وزيادند که نمی توانسته ام بر آنها فائق آيم .

340 رفتن به مجالس رقص را دوست دارم .

341 بعضی اوقات به نظر می رسد که فکرم کندتر از معمول کار می کند .

342 در اتوبوس قطار وغيره که هستم اغلب با افراد غريبه حرف می زنم .

343 از مصاحبت کودکان لذت می برم .

344 از قمار کردن برسر چيز های کوچک خوشم می آيد .

345 اگر موقعيتی به من داده شود ، می توانم کارهای بسيار سودمند برای جهان انجام دهم .

346 بارها کسانی را ملاقات کرده ام که در کار متخصص تلقی می شدند ولی بهتر از من نبودند .

347 وقتی خبر موفقيت کسی را که خوب می شناسم می شنوم ، احساس شکست می کنم .

348 اغلب فکر می کنم « کاش دوباره بچه می شدم » .

349 هيچگاه مثل زمانی که تنها يم شاد نيستم .

350 اگر فرصت مناسبی به چنگ آورم رهبر خوبی برای مردم می شوم .

351 از داستانهای زشت ودور از ادب خجالت می کشم .

352 مردم معمولاً برای حقوق خود احترام بيشتری قائلند تا برای حقوق ديگران .

353 از حضور در اجتماعات فقط برای بودن با مردم لذت می برم .

354 سعی می کنم داستانهای خوب را به خاطر بسپارم تا آنها را برای ديگران باز گو کنم .

355 يکی دوباردرزندگی احساس کرده ام که کسی می خواسته بوسيله هيپنوتيزم ( خواب کردن ) مرا وادار به انجام کاری نمايد .

356 برايم مشکل است کاری را به عهده گرفته ام ، حتی برای  مدت کوتاهی کنار بگذارم .

357 اغلب در جريان صحبتها وغيبت های گروهی که به آن تعلق دارم نيستم .

358 غالباً مردم به ايده های خوب من حسادت می ورزند فقط به خاطر آن که چرا قبلاً به ذهن خودشان خطور نکرده بود .

359 از هيجان گروه واجتماعات لذت می برم .

360 از ملاقات غريبه ها با کی ندارم .

361 کسی سعی کرده افکارم را تحت تاثير قرار دهد.

362 به ياد می آورم که با تظاهر به بيماری ، خودرا ازانجام کاری خلاص کرده  ام .

363 وقتی که در جمع دوستان دل زنده هستم به نظر می رسد که نگرانی هايم رفع می شود .

364 وقتی با شرايط سخت ودشواری روبرو می شوم دلم می خواهد زود آن را ول کنم .

365 دلم می خواهد ديگران موضع مرا در مسائل بدانند.

366 گاهی از اوقات آن قدر سرشار از انرژی ونيرو بوده ام که احساس می کردم تا چندين روز پشت سرهم احتياج به خواب ندارم .

367 در صورت امکان از حضور در جمع اجتناب می کنم .

368 از روياروئی با بحران ومشکلات دوری می جويم .

369 اگر به نظر ديگران کاری را که قصد انجامش را دارم ، بی ارزش است ، حاضرم از آن صرف نظر کنم .

370 از ميهمانی وگرد همائی لذت می برم .