سنجش و اندازه گيري در ايران
به نظر نگارنده، اگر كسي بخواهد در راه طاقت فرساي علم سنجش و اندازه گيري، با نيت فهم پديده هاي رواني و رفتاري ( و نه قصد و هدف ديگر) و افزودن شمعي در گستره ي تاريك جهل انساني قدم بگذارد، بايد از گذرگاه علم حركت نمايد تا شناخت وي براي سايرين قابل اعتماد و قابل كاربرد باشد و خود نيز از پايبندي متحجرانه بدور باشد. به اين منظور پيش شرط استفاده از روش هاي سنجش و اندازه گيري، شناخت علم، تاريخ و فلسفه علم و هستي شناسي، معرفت شناسي و روش شناسي رويكردهاي مختلف علمي به طور عموم و آگاهي از تاريخ و مباني فلسفي و رويكرد علمي زير بنايي هر يك از شيوه هاي سنجش و اندازه گيري است. اگر اين مهم (كه نيازمند زمان و غور در علم است) به انجام رسد، پژوهشگر و دانش آموخته ي آن مي تواند در مسايل مختلف مناسب ترين، مفيد ترين و قابل دفاع ترين روش ها (متدولوژي به عنوان يكي از مهمترين بخش هاي اندازه گيري) و تكنيك ها را بكار گيرد. بر اين اساس و به زعم نگارنده مطالعات سنجش و اندازه گيري در ايران بسيار شبيه به داستان فيل در تاريكي مي ماند.
فیل اندر خانه ی تاریک بود
عرضه را آورده بودندش هنود
از برای دیدنش مردم بسی
اندر آن ظلمت همی شد هر کسی
دیدنش با چشم چون ممکن نبود
اندر آن تاریکی اش کف می بسود
آن یکی را کف به خرطوم اوفتاد
گفت همچون ناودانست این نهاد
آن یکی را دست بر گوشش رسید
آن بر او چون بادبیزن شد پدید
آن یکی را کف چو بر پایش بسود
گفت شکل پیل دیدم چون عمود
آن یکی بر پشت او بنهاد دست
گفت خود این پیل چون تختی بدست
همچنین هر یک به جزوی که رسید
فهم آن می کرد هرجا می شنید
از نظرگه گفتشان شد مختلف
آن یکی دالش لقب داد این الف
در کف هر کس اگر شمعی بدی
اختلاف از گفتشان بیرون شدی
چشم حس همچون کف دستست و بس
نیست کف را بر همه او دسترس
و ......
zar100@gmail.com
+ نوشته شده در دوشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۱ ساعت توسط
|
به نام یزدان پاک