پارادايم هاي پژوهش
پارادايم هاي پژوهش
ديدگاه هاي زير بنايي معرفت شناسي
در پژوهش هاي علوم انساني به طور اعم، و پژوهش هاي علوم رفتاري به طور اخص، انتخاب رويكرد پژوهش براي پي بردن به واقعيت بر پايه ديدگاه فلسفي استوار است. زيرا پژوهشگران پاسخ سوال هاي زير بنايي از جمله اين كه ماهيت واقعيت چيست، ماهيت شناخت چيست و چگونه اين شناخت بدست مي آيد را به طور ضمني مفروض مي پندارند. به تعبير برخي صاحب نظران نظير دنيز و لينكلن پژوهشگر با انتخاب طرح پژوهش به طور ضمني چهار چوب نظري فلسفي تحقيق، مهارت هاي پژوهشي مورد نياز و ساير پيش فرض هاي پژوهش را آشكار مي كند.
ديدگاه هاي فلسفي زير بنايي معرفت شناسي را مي توان پارادايم هاي تحقيق ناميد. پارادايم يا چهار چوب مرجع يا الگوي مفهومي مشتمل است بر مفروضات كلي نظري و مفاهيم و روش ها و فنون كاربرد آنها كه اعضاي جامعه علمي خاص آنها را مي پذيرند و طبق آن رفتار مي كنند. پارادايم ها سازه هاي انساني اند و چون از ابداعات ذهن انسان حاصل مي شوند در معرض خطاي انساني قرار دارند. هيچ سازه ذهني غير قابل مباحثه و اعتراض و انتقاد نيست و حمايت و طرفداري از هر پارادايم بايد بر قابليت متقاعد سازي و كار آمدي آنها در پاسخ به سوالات طرح شده درباره ي پديده ها باشد تا اين كه به بحث درباره جايگاه آنها پرداخته شود. پارادايم به منزله نظام پايه اعتقادي نيز مطرح شده است. اين نظام اعتقادي بر سه دسته فرضيات اساسي بنا مي شود. الف) فرضيات هستي شناختي ب) فرضيات معرفت شناختي و ج) فرضيات روش شناختي.
بنابراين بر هر پژوهشگر در هر حوزه اي از علم كه به مطالعات بنيادي و يا كاربردي علاقمند است لازم است پارادايم هاي پژوهش خود را بشناسد و اين مستلزم آشنايي با فلسفه ي علم است كه گسترده ي آن از اصول فلسفه و روش رئاليسم علامه طباطبايي تا منطق اكتشاف علمي پوپر كشيده شده است.
ضرغامي
zar100@gmail.com