آزمون سازی و ارزیابی در محیط بین المللی
واقعیت جهانی شدن و رقابتهای جاری در فضای بین المللی منجر به تغییراتی در شیوه های تحقیقات میان فرهنگی شده است به گونه ای که روشهای تحقیقی به سویی رفته اند تا بتوانند در هر دو زمینه قابلیتهای محیطی و عمومی به توانایی برسند و روشهای آزمون سازی و ارزشیابی را بهبود بخشند. هر گاه آزمونی برای استفاده در زمینه های فرهنگی غیر اصیل مورد ترجه قرار می گیرد ، در نظر داشتن مراحل گوناگون ارزشیابی حائز اهمیت است : اول آنکه می بایست به تعاریف فرهنگی و زمینه ای که ارزشیابی در آن به اجرا می رسد توجه شود و به این معنا که موجودیتهای و هویتهای مرتبط در زوینه دانش فرهنگی شناسایی گردد. در این خصوص ، اجزاء دانش به معنای درک صحیح از نحوه اثر پذیری فرهنگ از ارزشها و عقاید ، رفتارهای انسانی ، سمبلها و عادات است ، همچنین دانش فرهنگی به معنای برقراری توازن میان دانشهای شناختی و تسلط بر جنبه های گوناگون قضاوت صحیح به منظور شناخت متغیرهای فرهنگی و فرا فرهنگی می باشد. ارتباط نزدیک میان این دو جنبه می تواند به شناخت عمیق از تغییرات اعمال شده روی هر روش تحقیقی در مسیر ترجمه و تطابق منتهی گردد.
هامبلتون[1] ( 2005) اظهار کرده که میبایست میان تطابق و ترجمه روشهای ارزشیابی تمایز قایل شویم. به باور همبلتون (2005) واژۀ تطابق " در روند ترجمه و آماده سازی یک آزمون چنانکه مناسب کاربری در زبان دیگر بشود ، از گستردگی بسیاری فرای انتظار ما برخوردار است. تطابق شامل کلیه مراحلی است که در آن به تصمیم گیری در مورد تناسب یا عدم تناسب تست برای سنجش موارد معین در زبان مقصد انجام میگیرد ( لئونگ و براون[2] ، 1995 ).